شاعر
مفاخر تویسرکان (٢٨) عبدالرحمن پارسا تویسرکانی
عبدالرحمان فرزند شیخ محمد رحیم رستگار در سال ١٢٨٨ش در تویسرکان دیده به جهان گشود، ایشان نوه ی حاج محمد حسین تویسرکانی متخلص به «مجنون» است.
پارسا علوم قدیمه را نزد دایی اش «مایل تویسرکانی» و آیت الله شیخ علی آقا محمدی (مدافع و حامی اشعار در برابر بداندیشان) فرا گرفت.
در مازندران و تهران تحصیلات متوسطه را ادامه داد و وارد دارالمعلمین مرکزی شد و از محضر بزرگانی چون عبدالعظیم خان قریب وسید کاظم عصار کسب فیض کرد.
چند سال در دبیرستان های تهران و مدرسه عالی سپهسالار (شهید مطهری) تدریس کرد، بعد از معلمی شغل های دیگری انتخاب کرد و سرانجام وارد بیمه ایران شد و تا بازنشستگی در آن جا ماند و مدیریت روابط عمومی ومجله ی بیمه را بر عهده داشت.
پارسا از نوجوانی ذوقی لطیف و طبعی رقیق و عاطفه ای سرشار داشت و این لطف خدادادی موجب شد در غزل، قصیده، مثنوی و رباعی اشعار نغزی بسراید که غزل هایش او را به شهرت رساند.
قلم پارسا هم گیرا و جذاب بود، ١۴٩ مقاله در زمینه های مختلف به ویژه ادبیات در مجلات و روزنامه ها از جمله، ارمغان، وحید، گوهر، معارف و کرمانشاه از او به چاپ رسیده است.
در سال های ۵٧_١٣۵٢مثل ها و حکایات دیگر ملت ها را به شعر درآورد و در گوهر چاپ کرد.
قوت شاعری و ذوق نویسندگی اش موجب شد تا به عضویت انجمن ادبی ایران درآید و بعد از مدتی نایب رئیس و رئیس آن انجمن مهم گردد. همچنین عضو دائمی و هیأت مدیره ی فرهنگستان هم بود.
نام مستعار «گل آقا»، «همشهری» و «شیخ ابوالپشم» معرف برخی مقالات پارسا در مجلات بود.
بیش از ده هزار بیت شلر شیرین از پارسا به یادگار مانده است که بسیاری از آن ها در مجلات چاپ شده است.
برخی از اشعارش توسط پروفسور ایلسکی به روسی و پروفسور مولوی به انگلیسی ترجمه شده است.
گرچه شهرت پارسا به خاطر شعر، مقالات وجایگاه ادبی اش می باشد اما متاسفانه عنوان بازرس عالی و مشاور مطبوعاتی نخست وزیر دولت کودتای ٢٨ مرداد (زاهدی) و سرودن شعر پرچم(در سال های ٣٣ _ ١٣٣٢) اندکی از محبوبیت او در بین آزادی خواهان و ادب دوستان کاسته است.
پارسا در اواخر عمر بیشتر وقتش را صرف کارهی ادبی و گردآوری آثار کرد و در دوم فروردین ١٣۶٩ش رخت به سرای باقی کشید.
آثار پارسا
یک _ تصحیح و چاپ دیوان شاهزاده افسر سبزواری
دو _ تصحیح دیوان عنصری
سه _ تصحیح دیوان میر
رضی
چهار _ تصحیح و مقدمه و چاپ قیصرنامه ادیب پیشاوری
پنج _ مقدمه دیوان مجنون تویسرکانی
شش _ مثنوی گفت و شنود به شیوه ی حدیقه سنایی
هفت _ تاریخ تویسرکان
و...
پارسا پس از عمری تلاش ادبی سرانجام در دوم فروردین ١٣۶٩ش رخت به سرای باقی کشید و در تهران مدفون شد.
شع زادگاه من را در بهمن ١٣۵٢ سروده است :
زادگاه من، هلا ای خاک توی
توتیای دیده ی من گرد تو
گر به
پا رفتم به سر باز آمدم
این منم فرزند غم پرورد تو
آمدم تا هر چه را گم کرده ام
باز جویم، باز یابم در تو من
داستان دلنواز کودکی
تو به من خوانی و خوانم بر تو من
آمدم. تا آن چه در من مرده است
زنده گردد، شاید از دیدار تو
تو سخن ها سر کنی از آن چه رفت
در سخن آیم من از گفتار تو
آمد آن طفلی که از پیشت گریخت
بعد سالی چند، در دامان تو
می نوازی یا که می رانی به قهر
این تو و این طفل سرگردان تو...
طفل برنا گشت و برنا گشت پیر
عاقبت فرسایدش دور زمان
جز تو فرساید زملنه هر که را
تو بمان ای مام میهن تو بمان
و در رثای سرور و سالار شهیدان :
از تنور خولی امشب می رود تا چرخ نور
آفتاب چرخ حسرت می برد بر این تنور
گر نه ظاهر شد قیامت ور نه روز محشر است
از چه رو کرد آفتاب از جانب مغرب ظهور
این همان نور است کز وی لمعه ای در لحظه ای
دید موسای کلیم الله شبی در کوه طور
این همان نور خدا باشد که ناگردد خموش
این هملن مشکات حق باشد که نایابد فتور
مطبخ امشب مشرقستان تجلی گشته است
زین سر بی تن کزو افلاک باشد پر ز شور
از لبان خشک و از حلقوم خونین گویدت
فصه ی کهف و رقیم و رمز انجیل و زبور...
منابع
١ _ درخشان، مهدی، بزرگان و سخن سرایان همدان.
٢ _ هدایت، محمود، گلزار جاویدان
٣ _ خلخالی، عبدالحمید، تذکره شعرای معاصر
۴ _ برقعی، سید محمد باقر، سخنوران نامی معاصر ایران
۵ _ مرادی، صحبت الله، شوریدگان ج ١
۶ س سایت های مختلف
30 فروردین , 1404
23 فروردین , 1404
25 فروردین , 1404
30 فروردین , 1404
30 فروردین , 1404
شاعر
صاحب فرهنگ جعفری
شاعر
نویسنده
پیامبر