انجمن مفاخر فرهنگی شهرستان تویسرکان

مطالب

بررسي علل رويكرد شاعران به حساب جمل، ماده تاريخ، معما و لغز در شعر فارسي و رابطه آن با علم رياضي

بررسي علل رويكرد شاعران به حساب جمل، ماده تاريخ، معما و لغز در شعر فارسي و رابطه آن با علم رياضي


بررسي علل رويكرد شاعران به حساب جمل، ماده تاريخ، معما و لغز در شعر فارسي و رابطه آن با علم رياضي
محمود صلواتي تویسرکانی - داوود نظامي بهروز
اين پژوهش با علت يابي رويكرد شاعران به علم رياضي دريافته كه شاعران از مفاهيم رياضي، علم حساب را براي ماده تاريخ سازي و حساب جمل و رسيدن به مجهولات از طريق معلومات انتخاب كرده و براي ساختن معما و لغز به كار گرفته اند و با اين عمل پيوندي علمي- هنري بين رياضي و ادبيات برقرار كرده اند.
 
واژگان كليدي:
حساب جمل، ماده تاريخ، معما، لغز، رياضي، شعر.
مقدمه
امروزه كه علوم گسترش يافته و شاخه هاي متعدد و متنوع علوم گوناگون پيدا شده ا ست تصور اينكه بتوان دو دانش رياضي يا حتي دانش و هنري دور از هم را درآميخت و يك مطلب علمي يا هنري ابداع كرد و بيان كرد دور از انتظار است، اما در گذشته به دليل محدوديت دامنه­ي دانش ها، علوم غالباً با يكديگر آميزش و كاربرد مشترك داشته اند مثلاً رياضي در خدمت شعر بوده و شعر براي درك مفاهيم رياضي استفاده مي شده است.
يافتن علت و چگونگي كاربردهاي مشترك مي تواند ما را قادر سازد كه امروز هم با همان شيوه بين علوم رابطه برقرار كنيم تا موجب فهم مشترك  برخي از مضامين و مطالب گردد. اين پژوهش مي كوشد تا علت كاربرد دانش رياضي را در ادبيات بيايد و با دست يافتن به كاربرد مشترك علوم راه هاي جديدي را براي استفاده­ي امروز به اذهان متبادر كند و با اين كار ثابت كند كه دانش هاي ادبي نه به عنوان موضوعاتي وقت تلف كن و وقت گير بلكه به عنوان ابزاري براي آموزش و يادگيري علوم جديد حتي رايانه و علوم پايه مي تواند كارساز باشد.
متأسفانه به دليل رويكرد جهان معاصر در شاخه­هاي علمي به عمل­گرايي و حتي عمل زدگي توجه به علوم انساني رو به افول نهاده است و حتي برخي از نوآموزان علوم پايه و فني و مهندسي توجه به ادبيات و هنر را بي فايده و وقت تلف كردن مي دانند و يك سره به ارزش هاي فرهنگي گذشتگان از حماسه، اسطوره تا غزليات عاشقانه عارفانه و مثنوي هاي حكمت­آموز دهن كجي مي كنند اما غافلند كه خيامي (خيام) رياضي­دان، شهرتش مديون چند رباعي است و ابن سينا با همه­ي شكوه علمي خلاصه و نتايج پژوهش­هايش را در دو بيت چه زيبا سروده است:
دل گر چه در اين باديه بسيار شتافت                                يك مـوي نـدانست ولي مـوي شكافت
انـدر دل مـن هـزار خـورشيـد بتافت                                  و آخــر بــه كمــال ذره اي راه نيــافت
و آخرين كلام همه عالمان در قامت زيباي شعر تجلي مي يابد كه
تـا بـدان جـــا رسيــد دانــش مــن                                    تــــا بـــدانــم همــي كـــه نــــادانــم
علم پاي رفتن و جستجوست اما شعر بال پرواز است، انديشمنداني توانسته اند به حقيقت برسند كه با پرواز به ماوراء طبيعت سري هم به ملكوت زده باشند وگرنه علم زميني عالِم را به زمين مي چسباند و از مسير عالَم باز مي دارد.
در اين پژوهش اهدافي همچون نوع كاربرد رياضي در شعر، استفاده­ي شعر از مفاهيم رياضي، بررسي انواع ادبي كه از دانش رياضي سود برده اند و نهايتاً يافتن راه يا راه هايي براي ادامه­ي اين كاركرد مشترك مورد نظر است.
مرحوم همايي و دكتر صفا از معاصران به معما و لغز بي توجه اند اما ماده تاريخ را مفيد مي دانند از گذشتگانمي توان گفت اكثريت قريب به اتفاق شعرا و نويسندگان كتب ادبي به اين موارد توجه داشته و حتي شاعراني تخلص معمايي را براي خود برگزيده اند مانند ميرحيدر معمايي و . . . برخي تذكره نويسان مانند نصرآبادي. بسياري از معماها را در تذكره­ي خويش نقل نموده و تحليل كرده اند.
 
تعاريف
حساب جمل، لغز، معما، ماده تاريخ
تعريف كامل و تحليلي اصطلاحات فوق در صفحات آينده خواهد آمد، اكنون براي آشنايي كلي و اجمالي به تعريف كوتاهي از هر كدام مي پردازيم.
حساب جمل:
دهخدا در لغت نامه حساب جمل را اين گونه تعريف مي كند: «شمارش به وسيله حروف ابجد كه در هشت جمله­ي ابجد، هوز، حطي، كلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظغ، جمع شده است» (دهخدا، ذيل ح)
لغز (enigma):
دهخدا در لغت نامه به نقل از تهانوي لغز را چنين تعريف كرده است: «لغز با عين معجمه نزد بلغا كلامي است موزون كه دلالت كند بر ذات شيئي از اشياء به ذكر خواص و لوازم آن شئي مشروط بر آن  كه آن صفات به طور مجموع مخصوص بدان ذات باشد و در غير آن در يك جا يافت نشود، هر چند هر يك از آن­ها در غير آن هم موجود باشد، به طريقي كه ذهن مستقيم و طبع سليم انتقال كند از آن كلام بر ذات و عجم آن را چيستان نامند» (دهخدا، ذيل ل)
معما (riddle):
دهخدا باز هم به نقل از تهانوي معما را چنين تعريف مي كند: «نزد بلغا كلامي است موزون كه دلالت كند به طريق رمز و ايما بر اسمي يا زياده از آن به طريق قلب يا تشبيه يا حساب جمل و يا به وجهي ديگر بهملاحظه­ي آن در هر لباسي كه باشد طبع سليم قبول آن انكار ننمايد . . .» (دهخدا، ذيل ميم)
ماده تاريخ (chronogram):
واژه نامه هنر شاعري ماده تاريخ را اين گونه توضيح داده است: «شاعران گذشته براي ثبت تاريخ وقايع مهم، از
قبيل وفات يا جلوس پادشاهان، فتح شهر يا بناي ساختماني، شعرهايي ساخته اند كه در آن­هـا كلمه، جمـله يـا
عبارتي، تاريخ مذكور را در برداشته است» (ميرصادقي، 1373، ص227)
پيشينه­ي بحث استفاده از حساب جمل
1- يافتن مجهولات:
ذهن كنجكاو بشر از ديرباز كوشيده است بين خود و جهان درون و برون ارتباط­هايي بيابد آنها را توجيه و تبيين كند و از حالت كيفي به كمي تبديل كند.
2- اعداد، مقادير و حروف
از آنجا كه شمار جزء جدانشدني زندگي بشر است، هر جا كه صحبت از انسان است شمار هم هست از عالي­ترين جلوه هاي زندگي تا پست­ترين آنها شمار حضور دارد. از آن جمله مي­توان نقش شمار در اديان و مذاهب، باورهاي عاميانه و سنت هاي ادبي را ذكر كرد.
حروف، رموز و علائم شماري
به كار بردن حروف و رمز ها و علائم كه امروزه به عنوان سمبل و نماد موضوعي به كار مي رود از گذشته هاي دور در ذهن بشر وجود داشته است مثلاً: «فنيقيها در حدود هزار سال قبل از ميلاد طريقه ي جديدي به نام حروف عددي براي نوشتن اعداد بوجود آورده اند ، يوناني ها اين طريقه را پذيرفته و رياضي دان هاي يوناني اسكندريه در قرن سوم قبل از ميلاد اين وسيله را جانشين عدد نويسي قديم خود نمودند ... در اين سيستم اعداد از يك تا نه را بوسيله نه حرف اول الفباي يوناني نمايش مي دادند و به كمك نه حرف بعد واحد هاي طبقه ي بالاتر را از ده تا نود و بالاخره به وسيله ي نه حرف آخري طبقه صده ( از صد تا نهصد ) را نمايش مي دادند » ( نشاط، 1368، ص 266 ) كاربرد علائم و حروف در بين علماي اسلامي هم رواج داشته است ، امروزه هم برخي از علامت ها و رموز كاربرد دارد و در همه ي علوم به كار مي رود مثلا عدد (  ) ، همچنين حساب سياق (سياقي) حروف ابجد، عقد انامل و غيره كه در بين معمرين و بازاريان در شمارش به كار مي رود. در شعر فارسي هم به حروف و رموز توجه شده است و اين نوع  اصطلاحات در شعر شعراي مورد بررسي ما هم ديده مي شود .
مشهورترين اين حروف ، ابجد است كه آحاد رياضي در نماد چند حرف كه از تركيب آنها كلماتي ساخته شده است خود را نشان مي دهد اين كلمات عبارتند از ابجد ، هوز ، حطي ، كلمن ، سعفص ، قرشت ، ثخذ ، ضظغ
در برابر حروف  الف = 1       ب = 2         ج = 3     د = 4     ه = 5     و = 6      ز= 7         ح = 8      ط = 9
    ي = 10         ك = 20           ل = 30  و الي      ص = 90         ق = 100  و الي     غ = 1000
از آنجا كه خ = 600 است بنابراين شاعري نام محبوب خود را چنين توصيف كرده است 
نــام بـــت مـــن اگر بپـــرسي                                                   سيبــي اســـت نهـــاده بـــر ســـر سرو     
كه 600 = 20 × 30         خ = 600       خ + سرو = خسرو
در ادب فارسي از حروف بيشتر براي ساختن معما و ماده تاريخ استفاده كرده اند كه بسامد بالاي آن به شعردوره ي بعد از مغول بر مي گردد .
3- انواع ادبي كه از رياضي استفاده كرده اند
در بين متون نظم و نثر به جرأت مي توان گفت همه­ي انواع ادبي اعم از آثار حماسي، غنايي، تعليمي، نمايشي، داستان ها و . . . از علم رياضي به طور مستقيم يا غيرمستقيم استفاده كرده اند به ويژه در آثار شعري اين كاربرد برجسته­تر است.
چنانكه گفته شد چون اعداد و مقادير عددي  يا حروفي تنها راه تبديل كيفيت به كميت قابل درك است بنابراين همه احساسات و عواطف براي بروز و ظهور به حرف و عدد نيازمندند.
4- قالب­ها و آرايه هايي كه با رياضي ارتباط دارند
قالب­هاي شعر سنتي فارسي از لحاظ شكلي و محتوايي و ساختار با علم رياضي ارتباط مستقيم دارند. همه­ي تقسيمات انواع ادبي و قالب ها و آرايه ها تابع علم رياضي است. اگر اجزاء اشعاري را كه در قالب­هاي گوناگون سروده شده اند بررسي كنيم مي بينيم كه اولاً وزن اشعار نظمي رياضي دارند تعداد هجاها، اركان، تساوي هجاها و اركان سپس نامگذاري اركان به شكل مربع و مسدس و مثمن، استفاده­ي شكلي از نقطه و خط در عروض براي تقطيع و نظم موسيقيايي حاصل شده از وزن كه از نظر مبناي علمي تابع فرمول و قوانين رياضي است- زيرا ساختمان اصلي فواصل و گام­هاي موسيقي بر مبناي عددي است- و ثابت مي­شود كه رياضي مستقيماً در ساختار اوزان شعري دخالت دارد. قرار گرفتن رديف و قافيه در پايان مصراع و بيت و در نهايت حاصل شدن قالبي كه بر اساس اعداد و مقادير به فرد، دوبيتي، رباعي، غزل با ابيات مشخص عددي، قصيده، قطعه، تركيب بند، ترجيع بند و . . . موجب پديدار شدن نظم هنري خاصي مي شود.
پيشينه تاريخي كاربرد حساب جمل، لغز و معما در شعر فارسي
به نظر مي رسد لغز و معما از پيشينه­اي كهن تر از ماده تاريخ و حساب جمل برخوردار باشند دليل اين امر توجه عامه به چيستان (لغز) و معما مي باشد. دانش پژوه در اثر خويش به نقل از ديگران مي گويد: «كهن ترين چيستان­هاي جهان از فرهنگ هاي هلني- ودايي و سامي هستند» (دانش پژوه، 1381، ص22).
ايشان معتقد است كه در ادبيات كهن ايران در رساله­اي از مجموعه­ي ادبيات زبان پهلوي به نام يوشت فريان واخت نمونه اي از چيستان هاي كهن آمده است.
دانش پژوه سابقه­ي چيستان را در شعر فارسي دري به رودكي مي رساند و مي گويد نخستين چيستان ها در ديوان رودكي ديده مي شود آنجا كه مي گويد:
لنگ دونده است گوش ني و سخن ياب                             گنگ فصيح است چشم ني و جهـان بين
تيـــــزي شمشـيـــــر دارد و روش مـــــار                             كـالبـد عــاشقـــان و گــونـــه­ي غمگيـن
پاسخ= قلم    
معما هم مانند چيستان سابقه اي كهن دارد. حتي پيدايي معما را به اندازه­ي عمر لغز و عمر انسان دانسته اند، زيرا معما مانند چيستان ريشه در ادب عاميانه داردو ادب شفاهي عاميانه از انواع كهن ادب است. معما به معني پيچيدگي گاه با معناي لغز آميخته است و گروهي برخي از لغزها را معما فرض كرده اند.
مرحوم همايي در فنون بلاغت معتقد است كه معماگويي از قديم در شعر فارسي بوده است اما نمونه اي ذكر نمي كند.
به نظر مي رسد معما تا قرن هشتم آميخته با لغز و به عنوان ابهام در بيان و پيچيدگي در آوردن صفت موصوفي مورد توجه بوده است.
اوج و كمال فن معما در فاصله­ي قرن هشتم تا دهم است به گفته­ي دكتر صفا: «افرادي در اين دو قرن كتاب هايي در زمينه­ي معما و حل آن نوشته اند يكي از اين افراد منوچهر تاجر ملقب به بديع تبريزي شاگرد كمال خجندي شاعر معروف قرن هشتم است كه كتاب «الاحيا في حل المعما» را نوشته است.» (صفا، 1371، ص118)
ماده تاريخ: سرودن ماده تاريخ به اشكال گوناگون هم سابقه اي بس طولاني دارد مرحوم سادات ناصري معتقدند: «در ديواني منسوب به حضرت اميرعلي(ع) سه بيت به طرز معما ذكر شده كه نام حضرت رسول از آن استخراج مي شود . . .». (سادات ناصري، 1367، ص111)
كتابهاي بلاغي و ادبي كه به اين بحث پرداخته اند.
الف- ترجمان البلاغه
ب- حدائق السحرني دقائق الشعر
ج- المعجم في معاييرالاشعار العجم
د- معيارالاشعار
هـ- بدايع الافكار في صنايع الاشعار
و- مدارج­البلاغه
ز- دره نجفي
ح- هنجار گفتار
ط- فنون بلاغت و صناعات ادبي
ي- فنون و صنايع ادبي دبيرستان­ها
 
كتاب هاي ادبي
غير از كتب بلاغي كه به اختصار ذكر شد در منابع ديگري مانند تذكره­ها (نصرآبادي، نفايس الفنون و . . .)كتاب هاي تاريخ ادبيات (تاريخ ادبيات دكتر صفا) كتاب هاي مرجع (لغت نامه دهخدا، معين، غياث اللغات، واژه نامه هنر شاعري و . . .) كتاب هاي در زمينه انواع ادبي و روش تحقيق در ادبيات (انواع ادبي شميسا، رزمجو، روش تحقيق دكتر غلامرضايي)كتاب هايي كه در زمينه­ي رموز و حروف و فرقه­هايي كه با حروف و اعداد كار كرده اند (حروفيه) و اواخر يا اوايل ديوان برخي از شعرا به معما، ماده تاريخ، لغز توجه كرده اند. كه ما در اين پژوهش از همه­ي آنها بهره برده ايم.
علل رويكرد شاعران به علم رياضي و مفاهيم آن
1- توجه شاعران به علوم گوناگون
شاعران زبان فارسي را از نظر توجه به علوم مي توان به دو دسته تقسيم كرد:
گروه اول شاعراني هستند كه علم آموخته و در يك يا چند رشته­ي علمي دوران خود تخصص داشته اند و به لقب حكيم يا دانشمند معروفند مانند ناصرخسرو، نظامي، خاقاني، سنايي، مولوي و حافظ.
گروه دوم شاعراني هستند كه به صراحت به تحصيل و تخصص آن­ها اشاره­اي نشده است اما اصطلاحات علمي را گاه در اشعار خود آورده­اند مانند منوچهري، مسعود سعد، انوري، ابن يمين، كليم كاشاني.
نظامي در خمسه، اصطلاحات گوناگون و درمان هاي علم پزشكي را باز نموده است:
چـو خون در تن ز عادت بيش گردد                                        ســزاي گــوشمـــال نيـــش گــردد(خسرو شيرين، ص 30)
كسـي كـو را ز خـون آمـاس خيــزد                                       كـــي آســـوده شــود تـا خون نريزد(خسرو و شيرين، ص87)
خاقاني هم بر پايه­­ي دانش طب و نجوم خويش ابيات فراواني سروده و اصطلاحات پزشكي و نجوم را در آن­ها به كار برده است در قصيده اي در مورد بيماري فرزندش مي گويد:
سيـزده روز مـــه چــارده شـب تــب زده بــود           تــب خــدنــگ اجـــل انــداخت سپـر بــاز دهيـد
خط به خون بـاز همي داد طبيب از پــي جــان           جان برون شد چه جوابي است خوش ار بـاز دهيد
ايــن طبيبان غلـط  بيـــن همــــه محتـــالاننـــد           همـه را نسخــه بـدّريـــد و بـــه ســـر بـــاز دهيــد
نــوش دارو و مفـرح كـه جــوي ســود نكــرد            هـم بــدان آســــي آسيمــــه نظــر بــــاز دهيــــد
نسخه­ي طالع و احكام  بقــا كـاصـل نــداشـت           هـم بــه كــــذّاب سطـــرلاب نگـــر بـــاز دهيـــد
سحـر و نيرنج و طلسمـات كه ســودي ننمــود            هـم بـه افسـونگر هـــــاروت سيــــر بــــاز دهيـــد
هيكـل و نشره و حرزي كه اجل بـاز نـــداشت            هـم بـــه تعــــويذگــــر شعـــوذه گر بـــاز دهـيـد
آن زكال آب و سپندي كه عَــرَض دفع نكـرد            هـم بـــدان پيـــر زن مخــرقه خـــر بــــاز دهيــــد
رشتـــه­ي پـــر گـــره و مهـــر تب قـــرّايـــــان            هــم بــــه قــــرّادم تسبيـــــح شمــــر بـــاز دهيــد(خاقاني، ص 162)
سنايي در حديقه با استفاده از علوم شرعي به توحيد خداوند مي پردازد و چگونگي هستي و آفرينش را شرح مي دهد:
همــــــه از صنــــع اوســــت كـــون و فســـاد            خلــــــق را جملــــــه مبــــدأ اســـــت و معـــــاد
همـــــــه ازو  و بـــــــــازگشــــــت بــــــــدو            خيـــــر و شــــــر جملـــــه ســــرگــذشت بـــدو
اختيـــــار آفـــــرين نيـــك و بــــــد اوســـت            بــــــاعث نفـــــس و مبـــــــدع خـــــرد اوســت
مولوي در سرتا سر مثنوي با استفاده از اصطلاحات طب، نجوم، فلسفه، كلام و عرفان به بيان عقايد و نظرات خويش پرداخته است، در حكايت مرد بقال و طوطي مي گويد:
از قيـــــاسـش خنـــــده آمــــــــد خـلــــق را           كــــو چــو خـــود پنــداشت صــــاحب دلــــق را
كار پـــــاكان را قيـــــاس از خــــــود مگيـــر           گــر چـــــه مــــــاند در نـــوشتن شيـــــر و شيـــر
جملــــه عــــالـم زيــــن سبــــب گمــراه شـد          كـــــم كســـي ز ابـــــدال حــــق آگــاه شد . . .
آن منــــــافـــق بــــــا مـــــوافـــق در نمـــــاز            از پــــــي استيــــــزه آيــــــــد  نــــــي نيـــــــاز
در نـــمــــــاز و روزه و حـــــج و زكـــــــات           بــــــــا منــــــافق مؤمنــــــان در بــــرد و مــــات
مـــــؤمنــان را بــــــرد بـــــــاشد عــــــاقبــت            بــــــــر منـــافــــق  مـــــات انــــدر آخـرت . . .
حــــسن دنيـــــا نـــــردبــــــان ايـــن جهـــان            حــــــس دينــــي نــــــردبـــــــــان آسـمـــــــان
صحــــت ايـــن حــــس بجـــــوييد از طبيـب            صحـــــــت آن حـــــس بخـــــواهيد از حــبيـب
صحـــت ايـــن حــــس ز معمـــــوري تـــــن            صحــــــت آن حـــــس ز ويـــــــــراني بــــــدن
راه جــــان مــــر جســـم را ويــــــران كنـــــد           بعــــــد از آن ويـــــــرانـــــي آبـــــــادان كنــــد
كــــــرد ويـــــران خـــــانه بهـــــر گنــــج زر            وز همـــــــان گنجـــــش كنــــــد معمـــــورتــر
كــــار بــي چـــــون را كــــه كيفيــــت نهــد            ايـن كــــه گفتـــــم هــــم ضـرورت مـــي دهـد(مثنوي، ص15)
اين شاعران كه از نظر نامگذاري دوره هاي سبكي به سبك عراقي تعلق دارند و غالباً با عنوان حكيم ناميده شده اند شاعران مدرسه اي هستند كه از علوم گوناگون روز به شكل­هاي مختلف در آثار خويش استفاده كرده اند، اين ها از آميختن هنر و انديشه ابياتي ساخته اند كه دسترسي به آن­ها به اين سادگي امكان ندارد بايد شعر را خواند و در آن تأمل كرد به اصطلاحات مختلف توجه كرد تا معني و مضمون آن را بدست آورد. اين شاعران از شعر براي بيان مسأله و حل كردن آن و نتيجه گيري استفاده مي كنند، به نظر مي رسد راه جديدي براي بيان مسائل علمي يافته اند كه با راه انديشمندان و دانشمندان علوم گوناگون تفاوت دارد.
2- رياضي مادر علوم:
رياضيات به عنوان يكي ازامهات علوم هم از ساير دانش­ها تأثير پذيرفته است وهم بر علوم ديگر تأثير گذاشته است يكي از دلايل ابهام و دشوار يابي شعرفارسي كاربرد واژگان و مفاهيم رياضي در آن است.
كاربرد اعداد صحيح، ترتيبي، كسري، حساب ابجد، عقد انامل، جذر اصم، مجذور و. . . در شعر فارسي نشانگر توجه شاعران بزرگ ما و ميزان اطلاع آنان از علم رياضي است.
رودكي(عدد صحيح):
از شمـــار دو چـــشم يـــك تـــــن كـــم                   وز شمــــــــار خـــــرد هــــــزاران بيــــــش
چهــــار چيــــز مــــر آزاده را ز غم بـخرد                  تـــن­درســت و خــوي­نيك و نام­نيك و خردنظامي:(عدد ترتيبي)
بـــــا جبــــروتش كه دو عـــالم كم است                   اول مـــــــا و آخـــــــر مـــــا يــك دم است(مخزن الاسرار،ص10)
مسعود سعد (عددكسري):
صـــد يك ز مـــــدح او نشـــــود گفتـــه                    گـــــر در دهـــــــان هـــــزار زبـــان بــــاشد(مسعود سعد،116)
خاقاني:
ربـــع مسكــــون ز شكـــــر پـــــر كـردي                    هـــم نشــــد گفتـــــه عشــــــري از اعشــــار(خاقاني،26)
انوري(عدد مبهم)
پيــش تــــو بـــر سبيل خـراج آورد قضــا                    هـر چ آورد ز انــــدك و بسيــــار  روزگــــار(انوري،172)
مقادير:
بـــــر سنـگ قنـــــاعت ار عيــــاري داري                    از نيــــك و بــــــد جهـــــان كنـــــــاري داري  (انوري،1032)
چــو شــاديم ز درمسنگ داده بــود فلك                      روا بــــود كــــه كنــون غم دهد بــــه پيمـــانه (مسعود سعد،623)
3- تبديل مفاهيم كيفي به كمّي
از آشكارترين راه­هاي تبديل مفاهيم كيفي به كمي استفاده از مقادير و شمار است. شاعران فارسي زبان هم از ديرباز با استفاده از اعداد، شمار و مقدار، مقادير وزني و حجمي، اصطلاحات علم رياضي و هندسه كوشش كرده اند تجارب شعري و احساسي خود را كمّي كنند كه نمونه هايي درباره­ي كاربرد اعداد صحيح و كسري و اعشاري و چهار عمل اصلي گفته شد.
اما بارزترين شكل استفاده از رياضي و كاربرد آن در شعر و ادب استفاده از حساب­هاي گوناگون (ابجد، سياق، انامل و . . .) ماده تاريخ و چيستان است. ذهن انسان مفاهيم دسته بندي شده را بهتر نگه مي دارد بنابراين شاعران براي بيان تجارب هنري و تبديل كيفيات به كميات اشعاري سروده و تاريخ رخ­دادها و بناها و تأليف كتاب­ها و تولد و مرگ اشخاص را با مقادير كمي رياضي يا مقدار حروفي آنها بيان كرده اند.
4- ثبت حوادث و وقايع
يكي ديگر از علل رويكرد شاعران به حساب جمل و استفاده از مفاهيم و مقادير رياضي ثبت حوادث و وقايع است. انسان نسبت به خودش حساس است. دوست دارد آثار و ابزارش بماند و از او به نيكي ياد كنند، آثار ساخته­ي بشر تاريخي دارد و آنچه اين آثار را تخريب مي كند (حوادث) هم مهم است بنابراين آنچه دست­آوردهاي بشر را مورد تهديد قرار داده است براي بشر از جهت عبرت آموزي و اطلاع رساني مهم بوده است تا تاريخ تكرار نشود و دست آوردهايش را ويران نكند.
5- اطلاع رساني
امروزه اطلاع رساني از سوي مراكز خاصي صورت مي گيرد كه يا وابسته به دولت­ها هستند يا از طرف شركت­ها و بنگاه­هاي خصوصي حمايت مي شوند در گذشته به دليل عدم ابزارهاي مناسب، شعر و شاعران از اركان اصلي اطلاع رساني بوده اند، قصايدي كه در دوره هاي مختلف شعر فارسي به وجود آمده است حجم بسياري از آن­ها مربوط به موضوعاتي مانند پيروزي و شكست، به تخت نشستن يا بركنار شدن شاهان و امرا، توصيف عملكردها و خصايص ظاهري و باطني فرمانروايان يا تبليغ مسالك و مرام­هاي مذهبي و سياسي است.
6- هنر نمايي
شعر فارسي در قالب ها و انواع گوناگوني سروده شده است غالباً قالب ها مظروف نوع خاصي از شعر بوده اند مثلاً دو بيتي و رباعي براي مضامين اخلاقي، اجتماعي و غزل براي مسائل عاشقانه و عارفانه، قصيده وقطعه  براي مدح و هجا و فتح و شكوي و مثنوي براي داستان هاي رزمي و بزمي به كار رفته اند.
برخي شاعران كوشش كرده اند در همه­ي اين زمينه ها طبع آزمايي كنند و گروهي در يك يا چند مورد موفق بوده اند.يكي از راه­هاي هنرنمايي استفاده از حساب جمل، مقادير و مفاهيم رياضي، ساختن معما، لغز و ماده تاريخ بوده است.
7- تفنن
تفنن در لغت نامه هاي امروزي به معناي سر گرمي و تفريح و تفرج آمده است اما منوچهر دانش پژوه در «تفنن ادبي» مي گويد اين معني اولين بار در فرهنگ «ناظم الاطباء» نفيسي آمده است در صورتي كه قبل از آن به معني
گونه گونگي و تنوع به كار رفته است.
پس تفنن به معناي وقت گذراني نيست بلكه تفنن گونه گونگي در هنر و شعر است يا به عبارت بهتر ماده تاريخ، معما و چيستان هم جزء انواع ادبي محسوب مي شوند و حاصل ذهن تنوع خواه بشر است و يكي از شاخه هاي هنر شعر است و سرايندگان آن هنرمندان شاعري هستند كه با ساختن مضامين جديد از مفاهيم رياضي استخدام ديگري به عمل آورده اند.
با اين تعريف خود شعر هم نوعي تفنن است، تفنن در جهت تكامل حالات و صفات انساني و ماده تاريخ و چيستان و معما هم در كنار انواعي مانند حماسه، شكوي شعر اخلاقي و رثاء قرار مي گيرد.
8- سرگرمي و پر كردن اوقات فراغت
امروزه با پيشرفت علوم رفتاري مانند روان شناسي ثابت شده است كه ورزش و سرگرمي براي رشد جنبه­ي جسمي و ذهني و رواني و عاطفي­انسان لازم است و برخي از سرگرمي­ها موجب آموزش و يادگيري هم مي شوند.
انسان از دير باز براي پر كردن اوقات فراغت خويش و لذت بردن از عمر كوشش كرده است با ابزار هايي براي خود سرگرمي ايجاد كند. اين سر گرمي ها مثل: ورزش، موسيقي و حرفه هاي هنري مانند نقاشي، مجسمه تراشي، منبت، شيشه گري، دوخت و پديد آوردن اشياء هنري افزون بر آن كه ممكن است به صورت حرفه در آيد در حقيقت نوعي سرگرمي است كه منجر به خلق آثار هنري مي شود.
شعر در كنار ساير هنرها  كه امروزه به هنرهاي هفت گانه مشهورند رتبه­ي اول را داد زيرا شعر مخصوص انسان است و ساير موجودات نمي توانند به خلق اين هنر بپردازند مثلاًموسيقي توسط اشياء ديگر و حتي پرندگان قابل توليد است اما شعر فقط و فقط از انسان ساخته مي شود پس شعر از  لوازم زندگي بشر است انسان همه­ي عواطف و احساسات خود را در قالب شعر مي ريزد و بدين وسيله با ديگران ارتباط برقرار مي كند، شعر نياز روحي بشر است اگر توسط شعر به تفريح و سرگرمي هم بپردازد آن هم بر آوردن يكي از نياز ها است و نبايد آن را دست كم گرفت زيرا اگر نيازها برآورده نشوند انسان تك بعدي نمي تواند زندگي طبيعي و مطلوب داشته باشد.
يكي از انواع شعر كه موجب سرگرمي و تفريح و برآوردن كنجكاوي انسان است پرداختن به فن معما سازي، لغزگويي و ساختن ماده تاريخ است.
9- به بن بست رسيدن شعر و وقت تلف كردن
برخي عقيده دارند كه شعر رسمي فارسي تا قرن نهم از اصالت برخوردار است و جامي خاتم الشعراي شعر فارسي است و بعد از جامي شعر ما به درجه­ي قبلي خود نمي­رسد بنابراين ارزش مطالعه و تعمق ندارد زيرا شعر سبك و سست مي شود.
توجه طبقات و اقشار مختلف مردم به شعر بعد از قرن نهم موجب شد انواعي از شعر در ميان ساير انواع رشد چشمگيري بيابد و برجسته شود كه از آن ميان معما سرايي بود، چرا از بين معما و لغز و ماده تاريخ، در اين دوره معما رونق بيش از حد يافت و كتاب هايي حتي در اين زمينه نوشته شد دليل اين امر آن است كه لغز توسط شاعران خراساني و عراقي به حد كمال خود رسيده بود و ماده تاريخ هم مورد طبع آزمايي قرار گرفته بود اما معما سازي اندكي مورد غفلت واقع شده بود و جا داشت در اين زمينه طبع آزمايي هايي صورت گيرد اگرچه در برخي زمينه ها به افراط كشيده شد همان سرنوشتي كه شعر سبك هندي در نهايت به آن دچار شد.
اما بايد قبول كنيم كه شعر محصول زمان و زبان است و شعر معما گونه هم پاسخي به اين خواست زمان بود حال چه امروز پذيرفته شود يا آن را وقت تلف كردن بدانند كه عمر انسان را هدر داده است.
اهميت و فايده رويكرد شاعران به حساب جمل:
1- پاس داشت آثار نياكان
زندگي بشر، حوادث و رويداد هاي پيرامون او، چه با عملكرد منفي و زشت مانند جنگ­ها، غارت­ها، ظلم و ستم 
شاهان و سلاطين و چه با عملكرد مثبت و مطلوب مثل ايجاد بناها، تأسيس مدارس، مراكز فرهنگي و علمي تأليف كتب و رسالات در زندگي حال و آينده بشر قابل تأمل است ثبت و ضبط اين رويداد ها در قالب هاي هنري شعر و باقي ماندن آنها  براي نسل هاي آينده موجب پند پذيري، عبرت و الگو گيري است.
هنگامي كه رودكي مرگ شهيد بلخي را چنين مي سرايد:
كــاروان شهيــــــد رفـــــت از پيـــــش                            و آن مــارفتـــه گيــــر و مــــي انــديـش
از شمـار دو چشــــم يــــك تـــن كـم                             وز شمــــــار خــــــرد هــــــزاران بيــش
هم تازيانه­اي به خود مي زند كه انسان فاني است و هم قدر و منزلت اورا ارج مي نهد.
اگر اشارات تاريخي و هنري امروز به ما نمي رسيد متوجه بسياري از عناصر پيشينه­ي فرهنگي خود نبوديم. پس مي توان گفت رويكرد شاعران به مقوله ي چيستان و معما و ماده تاريخ اگر حتي از نظر احساسي و عاطفيو موسيقيايي قابل توجيه نباشد اما از جهت انتقال دانش و فرهنگ به نسل هاي بعد حائز كمال اهميت است.
2- تاريخ و باستان شناسي
از آنجا كه گاه مورخان در خدمت دربارها و عناصر قدرت بوده اند زواياي تاريك تاريخ در كتب و متون تاريخي نيامده است  اما اين نقاط باريك و فراموش شده در متون ادبي ديده مي شود. مثلاً سعدي در گلستانو بوستان ضمن مدح امرا و فرمانروايان معاصر غير مستقيم آنها را به تدبير و تواضع و علم آموزي و عدل و داد دعوت مي كند و سر گذشت ظالماني را كه با رعيت به عدل رفتار نكرده اند بازگو مي كند. اشارات تاريخي معماها و ماده تاريخ­ها مي تواند نقش مؤثري در تحقيقات و كاوش­هاي باستان شناسي داشته باشد.
3- آموزش
در بررسي انواع ادبي به نوعي ادبي به نام ادب تعليمي بر مي خوريم، در ادب تعليمي موضوعاتي قابل آموزش توسط شعر يا نثر به دوستداران و نوآموزان تعليم داده مي شود در تعريف آن گفته اند: «اثري است كه دانشي (چه عملي و چه نظري) را براي خواننده تشريح كند، يا مسايل اخلاقي، مذهبي، فلسفي را به شكل ادبي عرضه دارد»  (شميسا، 1370، ص285)
در بررسي معماها و لغزها و ماده تاريخ­ها در مي يابيم كه برخي از آنها ادب تعليمي هستند يعني دانشي يا تعريفي از شيء، ابزار و پديده اي را مورد توصيف قرار مي دهند.
نمونه هايي از ماده تاريخ ، لغز، معما
1- ماده تاريخ
ماده تاريخ به شكل هاي زير ديده مي شود:
الف: ذكر تاريخ به صورت حروف و ارقام
تاريخ فوت هلاكوخان مغول:
چــون هلاكو ز مـــراغه بــه زمستان گه شد                         كـــرد تقـــدير اجــل نوبت عمرش آخر
سال بر ششصد و شصت و سه ، شب يكشنبـه                         كـــه شب نـــوزدهم بـــد ز ربيــع الآخر        (خواجه نصير الدين طوسي)
ب: ذكر تاريخ به حروف ابجد
حروف ابجد مقادير عددي 28 حرف عربي ابونصر فراهي در نصاب الصبيان ترتيب حروف ابجد را در دو بيت چنين سروده است:
يكــان شمــار ز ابجــد حروف تا حطّي                       پس از آن گه از كلمن ده ده اســت تــا سعفص
و ليك از قـرشت تا ضظغ شمر صد صد                        بـه غيـن چـون برسي يــك هزار وان مستخلص
در اين شيوه شاعر با استفاده از حروف ابجد به شكل منفرد تاريخ را ذكر مي كند قديمترين نمونه­ي اين مورد بيتي از قصيده مسعود سعد است درباره­ي منصوب شدن سيف الدوله محمود بن ابراهيم غزنوي به حكومت هند در سال 469 (هـ .ق)
كه پـادشاهي صاحبقران شـودبه جهان                            چوسال هجرت بگذشت «تي»و«سين»وسه «جيم»     (حساب جمل،ص يا)
كه معادل هاي «ت» و «س» و سه «ج» برابر 469 است.
در شكل ديگر با تركيب حروف كلمه اي ساخته مي شود يا تركيب يا جمله اي كه مقادير عددي آن كلمه يا تركيب يا جمله سال آن پديده است.
حجــــه الحــــق ابــــوعلــــي سينـــــــا                           در«شجـع» (372) آمـد از عدم بــه وجـود
در «شصا»(391) كسب كرد جمله علوم                            در «تكز» (427)كرد از ايـن جهـان بـدرود (تفنن ادبي ، ص128)
اديب المالك فراهاني تاريخ تأسيس و انقراض خلافت بني عباس را چنين سروده:
آل عبــــــاس را بـــــه «قلـب» رسيــــد                           دولــــت، از كـــــوشـش ابـــــــو مسلـــم
پــــانصد و بيســت و چـار سال شدنــد                           ملـــك را خـــــواجـه، خـلــــق را منعـــم
پـس قضــــاي الهـــي آمـــــد پيـــــش                          گشـــت محـــــرم بـــــه نقطـــه­يي مجـــرم
خــــوار و مــــدهون شــــدنــد و «مــن                           يهـــــــــن اللّـــــه مـــــالـــــــه مكــــــرم»
 مـــــانــــد تــــاريخ سلــــب دولتشــان                          چــــرخ بــــــر كنــــــد دُم ز مستعصـــــم
  قلب = 132   دم از مستعصم كنده = 656  (تفنن ادبي ،ص128)
   ماده تاريخ فوت حافظ:               
چـــراغ اهل دانـش خـواجــه حـــافظ                            كـــه شمعـــــي بـــــود از نــــــور تجــــلي
چو در خــاك مصلي يـــافت منـــزل                              بجـــــو تـــــاريخــش از «خــاك­مصلــي»خاك مصلي = 791     (تفنن ادبي ص129)
ج- ذكر تاريخ در جمله ها و واژه هاي معني دار
تاريخ وفات صائب:
شد صائب از اين جهان ويران صد حيف                        زان درّ ثميـــن بحـــر عـــرفان صـــد حيـف
گفتنـــد بـــه نـــاله  بــلبلان تـــاريخـش                         «اي حيــف از آن هــزار دسـتان صد حيف»1088 (هـ . ق) (تفنن ادبي، ص130)
 
2- لغز
لغز چنان كه گفته شد در فارسي چيستان نام دارد و بر شمردن اوصاف چيزي است تا شنونده و خواننده­ي صاحب ذوق و با استعداد به آن چيز  پي ببرد و شرط زيبايي آن شيوايي الفاظ و آوردن معناي دقيق است.
منوچهري دامغاني، شاعر مشهور عصر غزنوي در قصيده اي كه در مدح ملك­الشعراء دربار محمود، عنصري سروده است تا موجبات رضايت خاطر شاعر قدرتمند و منتفذ دربار را فراهم آورد مديحه­ي خود را با لغز «شمع» آغاز مي كند كه مشهورترين «لغز» طولاني  در شعر فارسي است.
اي نهـــاده بــر ميــان فــرق جــــان خــــويشتـن                جســـم مــا زنــده بـه جـان و جـان تو زنده به تن
هـر زمـان روح تـو لختـي از بــدن كمتـــر كنـــد              گـويي انــدر روح تـــو مضمر همي گردد بــدن
گــر نيي كـوكب چـرا پيـدا نگردي جـز به شـب                ور نيــي عــاشق چرا گريي همي بــرخــويشتن؟
كــوكبي،آري، وليــكن آسمــان تســـت مــــوم               عــاشقي ،آري، وليكن هســت معشـــوقت لگـن
پيـرهن در زيـرتــن پــوشي و پــوشد هـــركـسي                پيـرهـن بـرتـن تـوتـن پـوشي همـي بـــر پيرهـن
چــون بميـري آتـش انـدر تـو رسـد زنده شــوي                چـون شوي بيمـار بهتـر گـــردي از گــردن زدن
تاهمي خندي  همي­گـرييي و اين بس­نــادر است                هم تـومعشـوقي و عاشق هـم ­بتـي و هـــم شمــن
در شاهنامه حكيم ابوالقاسم فردوسي نيز چيستان آمده است. در داستان زال، آنگاه كه زال از دختر شاه كابل، مهراب خواستگاري مي كند مهراب پادشاه كابل موبدان را مأمور مي كند كه با طرح معمايي هوش زال را بيازمايند:
بخــــــوانــــد آن زمــــــان زال را شهـــــريـــــار               كــــزو خــــواسـت كــــردن سخـن خـواستــــار
نــــشـستنــــــــد بيــــــــــدار دل بـخـــــــــردان                همــــان زال بــــــا نـــــامــــــور مـــــوبـــــدان
بــــدان تــــــا بپــــرسنـــد ازو چنـــــــد چيـــــز                سخـــــن هــــــاي بنهفتــــــه در پـــــــرده نيـــز
بپـــــــرسيـــــــد از او  زال زر مـــــــوبــــــــدي                ازيـــــن تيـــــزهـــــش راه بيــــــن بخــــــردي
كـــــه ديـــــــدم ده و دو درخـــــــت سمـــــــي               كـــــه رُستــــه اســـت شــــاداب  و بــا فــــرّهي
 از آن بـــــــرزده هــــــــر يكــــي شــــاخ ســي                 نگـــــردد كـــــــم و بيـــــــش در پـــــــارسـي
دگـــــر مـــــوبـــــدي گـــفت كـــاي ســرفــراز               دو اســــــپ گـــــرانمــــــايـــــه­ي تيــــز تـــاز
يكــــي زان بـــــــه كــــردار دريـــــــاي قــــــار                يكـــــي چـــون بلـــــــور سپيــــــد آبــــــــدار
 
بجنبنـــــــد و هــــــر دو شتـــــــابنــــده انــــــد                همــــــــان يكــــــدگر را نيــــــابنـــــده انــــد
ســديگـــر چنيـــن گفـــت كــــان سـي ســـوار               كجــــا بــــــر گذشتنــــــد بــــــر شهـــــريــــار
يكــــي كـم شــــود راســـت چــــون بنگــــري                همـــان ســــــي بــــــود بـــــاز چـــون بشمري
3- معمـا
تعميه در لغت به معني كور كردن، پوشيده گفتن و معما ساختن آمده است، تعميه در شعر فارسي نوعي
آرايه­ي ادبي محسوب مي شود، در كتب بلاغي گذشتگان تعميه شامل لغز و معما بوده است اما بعد از رشيدالدين و طواط تعريف هايي كه براي لغز و معما آورده اند بين آنها تفاوت هايي قائل شده اند.
اينك نمونه هايي از معما با تعريف فوق از تذكره­ي نصرآبادي بيان مي شود.
جامي به اسم هارون:
بــــرون آر از معمـــا گفت نـامم  آن بت موزون                همين ها بــود و بس آن دم كه آمد نام او بيرون
ها +رون= هارون        (ص 499)
به اسم بدر:
چـــون بگرداند قبـــا نـــــاكس نـــداند نــام وي                حـــاسد احــــوال بنــام او بــرد فــي الحـال پـي
قبا كه بگردد ابلق مي شود و احوال ابلق را بدر مي بيند.      (همان)
در تذكره­ي نصرآبادي معماهاي گوناگوني به اين شكل آمده است.
نوع ديگري از معما كه معما به طريق نسبت ناميده مي شود، در اين گونه سراينده نسبت عددي حروف واژه­ي مورد نظر خود را به حساب جمل با مفاهيم و محاسبات رياضي بيان مي دارد در اين معما شنونده بايد با محاسبات رياضي به جواب معما دست يابد.
معما به اسم رشيد:
نــــام يــارم چـــــار حـــــرف اســـت اي برادر                 از ره نسبــــــت بگويــــــم گــــــر بـــــــدانــي
حـــرف رابــــع خمــــس عــــشر حــــرف اول                 حـــــرف ثـــــالث ثلـــث عـــشر حـــرف ثـاني
نوع سومي هم معما دارد كه معما به طريق غير نسبت ناميده مي شود در اين گونه سراينده با بياني ويژه حرفي را به حساب جمل در قالب معما بيان مي دارد و از تركيب آن حرف با واژه ي مورد نظر جواب معما به دست خواهد آمد.
از نام خسرو:
نــام بـــت مـــن ز غـــايت لطـــف                                            ســـي بيـست نهـــاده  بــــر ســــر سرو
كه 20 ×30 ششصد مي شود و ششصد برابر با (خ) مي باشد.
بنابراين در يك تقسيم بندي مي توان معما را به دو گونه­ي كلي تقسيم كرد:
1- معمايي كه بدون استفاده از حساب جمل و رياضي مجهولي را طرح مي كند كه از طريق معلومات بايد به آن رسيد و تفاوتش با لغز در اين است كه سؤال نمي پرسد و توصيفات شي را بيان نمي كند.
2- معماهايي كه به نوعي با رياضي و حروف ابجد و حساب جمل ساخته مي شوند و براي حل آنها با محاسبات و استفاده ازمفاهيم رياضي بايد به جواب رسيد خواه در كلمه يا حرف يا جمله قرار گرفته باشد.
 
نتیجه گیری
در بررسی علل رویکرد شاعران به علوم گوناگون مانند ریاضی، نجوم، پزشکی، کلام، عرفان، فقه، فلسفه و . . . در می یابیم برخی از شاعران زبان فارسی به دلیل اطلاع و تخصص در این زمینه­ها از ذخایر ذهنی خویش استفاده کرده و اصول و مفاهیم دانش­های مختلف را در شعر خود به کار برده اند. دانش ریاضیات به عنوان مادر سایر دانش­ها به شکل­های گوناگون بیش از سایر دانش­ها آگاهانه و ناآگاهانه در شعر فارسی کاربرد دارد.
در این پژوهش با بررسی اشعاری که از این عوامل استفاده کرده اند نتیجه می شود که این رویکرد شاعران می تواند در محورهای زیر خلاصه شود:
1- تبدیل مفاهیم و مضامین کیفی به کمی برای تثبیت در ذهن
2- ثبت حوادث و وقایع
3- اطلاع رسانی و آگاهی بخشی در مورد حوادث و اتفاقات اجتماعی و سیاسی
4- هنر نمایی و استفاده از ابزارهای سایر علوم در ادبیات
5- تفنن و سرگرمی برای پر کردن اوقات فراغت
6- رسیدن شعر به بن­بست و عدم خلاقیت هنری و ادبی
 
 
منابع و مآخذ:
1- انوري، ديوان، به اهتمام محمدتقي مدرس رضوي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1347.
2- برات زنجاني، 1370، احوال و آثار و شرح مخزن­الاسرار، تهران، دانشگاه.
3- خاقاني، ديوان، به كوشش سيد ضياءالدين سجادي، تهران، زوار، 1368.
4- خرمشاهي، بهاءالدين، 1366، حافظ نامه، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي.
5- دانش پژوه، منوچهر، 1380، تفنن ادبي در شعر فارسي، تهران، طهوري.
6- دريا گشت، محمد رسول، 1371، صائب و سبك هندي، تهران، قطره.
7- دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، مؤسسه لغت نامه، تهران.
8- رزمجو، حسين، 1370، انواع ادبي، مشهد، آستان قدس.
9- سادات ناصري، 1367، فنون و صنايع ادبي، تهران، انتشارات آموزش و پرورش، سال دوم و سوم دبيرستان.
10- سجادي، سيدجعفر، 1362، فرهنگ معارف اسلامي، تهران، شركت مؤلفان و مترجمان (4 مجلد).
11- سعدي، گلستان، به كوشش خليل خطيب رهبر، تهران، صفي عليشاه، 1362.
12- سعدي، بوستان، به تصحيح غلامحسين يوسفي، تهران، خوارزمي، 1363.
13- سنايي، ابوالمجد مجدودبن آدم، حديقه الحقيقه، به كوشش مدرس رضوي، تهران، دانشگاه، 1368.
14-  شفيعي كدكني، محمدرضا، 1372، صور خيال در شعر فارسي، تهران، آگاه.
15- شمس قيس رازي، المعجم في معابير الاشعار المعجم، به تصحيح قزويني، تهران، زوار، 1360.
16- شميسا، سيروس، 1370، انواع ادبي، تهران، باغ آينه.
17- شميسا، سيروس، 1378، كليات سبك شناسي، تهران، فردوس.
18- صدري، مهدي، 1378، حساب جمل در شعر فارسي، تهران، نشر دانشگاهي.
19- صفا، ذبيح­الله، 1371، تاريخ ادبيات ايران، تهران، فردوس، 7 مجلد.
20- طوسي، خواجه نصير، معيارالاشعار، ويراسته معظمه اقبالي، تهران، وزارت ارشاد، 1370.
21- فرخي سيستاني، ديوان، به كوشش محمد دبير سياقي، تهران، زوار، 1363.
22- كسايي، اشعار، به كوشش مهدي درخشان، تهران، دانشگاه، 1364.
23- مسعودسعد، ديوان، به كوشش دكتر مهدي نوريان، اصفهان، كمال، 1364، (دو مجلد)
24- معين، محمد، 1371، فرهنگ فارسي، تهران، اميركبير.
25- منوچهري، ديوان، به كوشش محمد دبير سياقي، تهران، زوار، 1363.
26- مولوي، مثنوي، تهران، اميركبير، 1366.
27- ميرصادقي، ميمنت، 1373، واژه نامه هنر شاعري، تهران، كتاب ممتاز.
28- ناصرخسرو، ديوان، به اهتمام مينوي، محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامي، 1357.
29- نشاط، محمود، 1368، شمار و مقدار در زبان فارسي، تهران، اميركبير.
30- نصرآبادي، تذكره، به كوشش وحيد دستگردي، تهران، فروعي، بي­تا.
31- نظامي، كليات خمسه، تهران، اميركبير، 1366.
32- نوايي، عليشير، تذكره مجالس النفايس، به كوشش علي اصغر حكمت، تهران، منوچهري، 1363.
33- وطواط، رشيدالدين، حدائق السحر، به تصحيح عباس اقبال آشتياني، تهران، طهوري و سنايي، 1362.
34- همايي، جلال الدين، 1364، فنون بلاغت و صناعات ادبي، تهران، طوس.
 

6