چکيده
نگارنده اين مقاله بر آن است که از سه ديدگاه زباني ، ادبي و فکري دوازده بند محتشم کاشاني در رثاي سرور و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين (ع) را مورد بررسي قرار دهد و تحليل سبکي اين ترکيب بند را ارائه دهد با تأملي کوتاه مشاهده مي شود که سادگي زبان ، کاربرد لغات و ترکيبات حماسي و تأثر برانگيز، جملات داراي مساوات ، کاربرد لغات عربي هموار و غير دشواراز ويژگي هاي زباني اين ترکيب است.
در بررسي ادبي، بسآمد آرايه هاي ادبي مانند ترصيع ، موازنه ، واج آرايي ، تلميح ، تناسب ها، تشبيه ، استعاره ، کنايه و نوع تخاطب مورد بررسي قرار گرفته است. در توجه به بن مايه هاي فکري هدف قيام امام حسين (ع)، ريشه ي قيام ، عاملان فجايع خونين و سير اين جنايت مورد توجه قرار دارد.
کليد واژه ها : امام حسين (ع) ، ترکيب بند ، محتشم ، عاشورا ، محرم
صبح تيره
محمود صلواتي تويسركاني مدرس دانشگاه آزاد اسلامي واحد تويسركان
( تحليل سبکي دوازده بند محتشم کاشاني در رثاي سرور و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله (ع) )
در باز خواني و تحليل آثار ماندگار ادب پارسي آنچه بيشتر توجه را جلب مي کند، نفوذ اين آثار در بين طبقات مختلف اجتماع در دوره هاي گوناگون است. رسوب شعر نيکو و نثر عالي در ذهن و زبان افراد مختلف و کاربردهاي گوناگون اين آثار در زندگي اجتماعي مردم قابل توجه است مثلاً اشعار سعدي ، حافظ ، فردوسي ، مولانا هر کدام در سمت و سوي خويش در طول تاريخ شعر فارسي طرفداراني از اقشار گوناگون داشته و در موقعيت هاي مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. در مورد اشعار مذهبي اعم از مدحيه ، مرثيه ، مفاخره و منقبت هم اين حکم جاري است. نعوت زيباي نظامي در مورد پيامبر اعظم (ص) در مخزن الاسرار، توصيف هاي گوياي فردوسي در مورد خاندان رسول گرامي و در دوره هاي نزديک تر اشعار محتشم کاشاني ، اديب الممالک فراهاني ، ملک الشعراي بهار و در دوره ي ما ابيات زيباي شهريار در مدح علي (ع) ، همه و همه نشانه ي عشق و شوري است که اين هنرمندان به خاندان رسالت ابراز داشته اند. از آن ميان درباره ي حماسه ي بزرگ عاشورا جاودانه ترين شعر، ترکيب بند ماندگار محتشم کاشاني است که تا به امروز چند سده است که زينت بخش مجالس عزاي سالار شهيدان است ، خوانده مي شود و در کتيبه ها نوشته مي شود اما کهنه نمي شود و کيست که مصراع اول اين ترکيب را بشنود؟ و به ياد صحراي کربلا نيفتد. اين دوازده بند بارها و بارها زمزمه شده است اما ظاهراً کمتر به دنبال راز و رمز جاودانگي آن بوده اند. به نظر مي رسد نوعي الهام و توجه از طرف ائمه ي معصومين ، خاصه روح مطهر سيدالشهدا بر اين اشعار تابيده باشد و آن انوار ملکوتي و معنوي زبان شاعر را گويا ساخته است تا چنين اثر جاودانه اي خلق کند ، از آنجا که الهام شاعرانه در زبان و بيان و فکر متجلي مي شود. بهترين راه شناخت ماندگاري اين ترکيب بند تجزيه و تحليل مقوله هاي ياد شده است.
الف – زبان
از نظر زباني ويژگي هاي زير در ابيات محتشم ديده مي شود:
1_زبان ساده است ، از واژگاني استفاده شده که غالباً عاميانه است و در تخاطب عموم به کار مي رود مانند: خلق ، عالم ، خوش ، مهمان ، تشنگان ، حباب ، خيمه ، خاموش ، درخت ، چرخ ، گردون.
2_تعداد واژه هاي دشوار اندک است مانند: عيوق ، سرادق ، ذروه ، حشر، محمل ، هامون ، ورطه.
3_واژگان عربي به کاررفته به خاطر استعمال فراوان در زبان کاملاً آشنا مي باشند و مهجور نيستند مثل: نوحه ، عزا ، عظيم ، عرش ، طلوع ، مغرب ، ملک ، مضايقه ، قحط ، العطش ، صف و ...
4_ترکيبات اضافي و وصفي پر کاربرد و خوش خوان هستند: خلق عالم ، رستخيز عظيم ، عرش اعظم ، قيامت دنيا ، سرهاي قدسيان ، مهمان کربلا ، باد مخالف ، حلق تشنه.
5_جملات داراي حالت مساوات هستند غالباً بين 5 تا 9 کلمه.
از آب هم مضايقه کردند کوفيان ، بودند ديو و دد همه سيراب ، روح الامين ز روح نبي گشت شرمسار
6_جمله ها نثر گونه هستند و با جا به جا کردن يکي دو کلمه از حالت مقلوب به مستقيم برمي گردند.
نگرفت دست د هر گلابي به غير اشک ( نگرفت ) ، خوش داشتند حرمت مهمان کربلا( خوش داشتند ) ، ( از کشتن حسين ) کام يزيد داده اي از کشتن حسين .
7_افعال غالباً کنشي هستند نه از نوع ربطي مانند: طلوع مي کند ، مي گريست ، مضايقه کردند ، مي مکيد ، گشتند ، قيام کرد ، ستم کرده اي ، فتاد.
اين امر نشان مي دهد که زبان حماسي است نه نرم و جويباري.
8_بسآمد واژگان عاشورايي بالاست چون: نوحه ، عزا ، محرم ، کربلا ، حسين ، آب ، کوفيان ، عطش ، تشنه ، بيابان ، خاک ، خون ، جگر ، سنان ، پاره پاره ، حرم ، اشک ، خيمه ، آه ، سپاه ، شهيد ، گلگون.
9_ترکيبات عاطفي و تأثير برانگيز زياد ديده مي شود همچون: کشتي شکست خورده ، توفان کربلا ، مهمان کربلا ، فرياد العطش ، خوان غم ، تيشه ي ستيزه ، حلق تشنه ، کفن خون چکان ، کشته ي فتاده به هامون ، صيد دست و پا زده در خون ، شاه کم سپاه ، قالب تپان ، شاه شهيد ناشده مدفون .
10_محور هم نشيني و جانشيني کلام قابل توجه است کلمات در محور افقي همخوان و سازگار و در ارتباط عمودي ابيات يک پارچگي مضموني و محتوايي وجود دارد.
ب – ادبي
در بررسي سطح ادبي کلام محتشم يافته هاي زير حاصل مي شود:
1_قالب شعر ترکيب بند است ، رديف ها عبارتند از: است ، کربلا ، شدي ، زدند ، رسيد ، زتند ، فتاد ، حسين توست ، ببين ، شد ، کرده اي ، به لحاظ داشتن رديف موسيقي شعر افزون شده است.
قافيه ها: پنج لخت قافيه اش به( ن) ختم مي شود و دو لخت به(ميم) و يک لخت به (الف)
وزن ترکيب عبارت است از: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن که بحر مضارع مثمن است.
2_موسيقي دروني شعر چشمگير است ، کاربرد واج آرايي ، تناسب الفاظ ، تکرار، موازنه و ترصيح ، انواع جناس ها ، تضادها و تناسب ها شعر را آهنگين کرده است.
واج آرايي:
( ر، گ ، ا )
گر چشم روزگار بر او زار مي گريست
خون مي گذشت از سر ايوان کربلا
( س ، ب)
نوبت به اوليا چو رسيد آسمان تپيد
زان ضربتي که بر سر شير خدا زدند
تناسب الفاظ :
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدي
وين خرگه بلند ستون بي ستون شدي
بودند ديو و دد همه سيراب و مي مـکيد
خـاتـم ز قحـط آب سـليـمان کربـلا
گويـا طلوع مي کند از مغـرب آفـتـاب
کاشـوب در تـمامي ذرات عالـم اسـت
تن هاي کشتگان همه در خاک و خون نگر
سـرهاي سروران همه بر نيـزه ها ببيـن
تکرار: برخي کلمات و عبارات در يک لخت تکرار شده است مانند کاش آن زمان ، خاموش محتشم که ، اين ، و اين تکرارها حالت آرامش بعد از التهاب را ايجاد مي کند ، التهابي که در اثر ياد فجايع در جگر آتش برانگيخته است:
کاش آن زمان درآمدي از کوه تا به کوه ....
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهلبيت ....
کاش آن زمان که اين حرکت کرد آسمان ...
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد ....
خاموش محتشم که از اين حرف سوزناک ....
خاموش محتشم که از اين شعر خونچکان ....
خاموش محتشم که از اين نظم گريه خيز ....
3_آرايه هاي ادبي
موازنه و ترصيح :
موجي به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابري به بارش آمد و بگريست زار زار
کشتي شکست خورده ي طوفان کربلا
در خاک و خون تپيده ي ميدان کربلا
تنهاي کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهاي سروران همه بر نيزه ها ببين
تجاهل العارف:
باز اين چه شورش است که در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
بـاز ايـن صبـح تيـره دميـد از کجـا کـزو
کـار جهان و خلق جهان جمله در هم است
باز اين چه رستخـيز عظيم است کز زميـن
بـي نفخ صدر خاسته تا عـرش اعظم است
اغراق و مبالغه:
گويا طلوع مي کند از مغرب آفتاب / زان تشنگان هنوز به عيوق مي رسد / خورشيد سر برهنه برآمد ز کوهسار / وحش زمين و مرغ هوا را کباب کرد / وين خرگه بلند ستون بي ستون شدي .
تلميح:
خاتم ز قحط آب سليمان کربلا / کاش آن زمان که کشتي آل نبي شکست / زان ضربتي که بر سر شير خدا زدند / اهل ستم به پهلوي خيرالنساء زدند / پس ضربتي کزان جگر مصطفي دريد / بر حلق تشنه ي خلف مرتضي زدند / چون اين خبر به عيسي گردون نشين رسيد / افتاد در گمان که قيامت شد آشکار
اي زاده ي زياد نکردست هيچ گاه
نمرود اين عمل که تو شداد کرده اي
آرايه هاي بياني :
تشبيه: يکي از آرايه هايي که در دوازده بند محتشم کاشاني بسآمد بسيار بالايي دارد تشبيه است ، تشبيهات محتشم در محورهاي اشخاص ، اشياء ، زمان و مکان نمود پيدا مي کند برخي از آنها تشبيهات نو و ساخته ي خود اوست و برخي در شعر فارسي سابقه دارد.
تشبيه مکاني: زمين کربلا به کشتي شکست خورده ، روي زمين به کباب ، ورطه عقوبت ، خاک مطمئن به زلزله
اشياء و حالات: اشک گلاب ، آتش غيرت ، سرادق گردون ، خرگه بلند ستون ، خرمن گردون ، گوي زمين ، خانه ي ايمان ، جريده ي رحمت ، خون به جيحون ، سيل فتنه
اشخاص: جبريل امين به خادم ، گلشن آل عبا ، صيد دست و پا زده در خون ، حسين به نخل تر، حسين به ماهي فتاده به درياي خون ، حسين به غرقه محيط شهادت ، حسين به شاه کم سپاه ، نخل بلند او
زمان: عاشورا به رستاخيز، عاشورا به صبح تيره
استعاره: در کلام محتشم استعاره هم بسآمد فراواني دارد.
خس: استعاره از يزيديان ، چرخ بيدادگر، چرخ سفله ، فلک خون گريسته ، چرخ بي قرار.
کنايه: دل سنگ آب شد ، شور قيامت به پا شد ، شيرخدا ، قيامت قيام کرد ، صيد حرم، گرد از مدينه بر فلک هفتمين رسيد ، آن خيمه اي که گيسوي حورش طناب بود. بضعة الرسول
1_تخاطب زنده و گويا
يکي از ويژگي هاي مرثيه ، تصور مخاطب است. اين تصور شاعر رابر آن مي دارد که تخاطبي زنده و گويا ايجاد کند تا بتواند بهتر با مخاطب ارتباط برقرار کند يا به تعبير ديگر براي عقده گشايي و ايجاد همدردي و يافتن همدل براي بازگو کردن اميال دروني نياز به تخاطب گويا در مرآثي بسيار اهميت دارد.
در ترکيب بند محتشم اين امر چشمگير و سوزناک است ، مخاطبان اشخاص ، اشياء ، زمان و مکان است و گاه شاعر خود را هم مورد خطاب قرار مي دهد:
شنوندگان :
باز اين چه شورش است که در خلق عالم است / بر خوان غم چو عالميان را صلا زدند / ترسم جزاي قاتل او چون رقم زنند / نخل بلند او چو خسان بر زمين زدند
پيامبر اکرم: اين کشته ي فتاده به هامون حسين توست / اين ماهي فتاده به درياي خون حسين توست / اين شاه کم سپاه ... / اين خشک لب فتاده ...
حضرت زهرا: کاي مونس شکسته دلان حال ما ببين / اولاد خويش را که شفيعان محشرند / در خلد بر حجاب
خطاب به يزيديان: اي زاده ي زياد ...
اشياء : کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدي / کاش آن زمان که کشتي آل نبي شکست / اي چرخ غافلي که چه بيداد کرده اي.
زمان : اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو / باز اين چه رستخيز عظيم است
شاعر: خاموش محتشم که دل سنگ آب شد / خاموش محتشم که از اين حرف سوزناک ...
ج – بن مايه هاي فکري
محتشم پا تجاهل العارف ترکيب خود را آغاز مي کند و مي کوشد با اين آرايه توجه مخاطب را به اين حماسه ي بزرگ جلب کند ، اين حماسه ، يک حادثه ي ساده ي سياسي ، اجتماعي نيست حتي گروهي و فرقه اي و ملي هم نيست و بالاتر از اين مي توان گفت حتي بشري هم نيست يک حادثه ي ملکي و ملکوتي است زيرا « کار جهان و خلق جهان جمله در هم است » و « سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است.» و « جن و ملک بر آدميان نوحه مي کنند »
علت اين حادثه چيست؟ شاعر علت را چنين توضيح مي دهد « گويا عزاي اشرف اولاد آدم است » و چون « لولاک لما خلقتُ الافلاک » پس عزاي همه هستي است ، هستي عزادار است ، خورشيد از مغرب طلوع مي کند ، تمام ذرات عالم در آشوب است و بي قرار
ريشه يابي اين حادثه در ترکيب بند ، دو صف را نشان مي دهد ، يک طرف انبياء و اوليا و طرف ديگر دشمنان آنها در طول تاريخ ، جنگ خويي و عدل و نوراست در مقابل باطل و ستم و نار
بر خوان غم چو عالميان را صلا زدند
اول صـلا به سلسله ي انبـيا زدند
نوبت به اوليا چو رسيد آسمان تپيد
زان ضربتي که بر سر شيرخدا زدند
آنان مي خواهند خانه ي ايمان و ارکان دين را خراب کنند. بنابراين محرم عيسي گردون نشين را نيلي پوش مي کند حتي اگر شاعر غلط نکند ، غبار اندوه تا دامن جلال جهان آفرين هم مي رسد.
هويت قاتلان و پليدان کدام است؟ آنان کشندگان انبياء ، ضربت زنان بر سر شير خدا و شکنندگان در خانه ي عصمت و طهارتند ، همان دري که به پهلوي خيرالنساء زدند ، و همان کساني که آتش در جگر مجتبي زدند.
اما قساوت آنها ، حد و مرزي نداشت حتي نمرود و شداد هم چنين کاري نکرده بودند.
اي زاده ي زياد نکردست هيچ گاه
نمرود اين عمل که تو شداد کرده اي
کام يزيد داده اي از کشتن حسين
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده اي
با دشمنان دين نتوان کرد آنچه تو
با مصطفي و حيدر و اولاد کرده اي
و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حبا
منابع
1_افسري کرماني ، عبدالرضا ، مرثيه سرايي در ايران ، تهران ، انتشارات اطلاعات ، 1371
2_شميسا ، سيروس ، کليات سبک شناسي ، تهران ، فردوس ، 1378
3_شميسا ، سيروس ، سبک شناسي شعر ، تهران ، فردوس ، 1374
4-صفا ، ذبيح الله ، تاريخ ادبيات در ايران ، مجلد 2/5 ، تهران ، فردوس ، 1371
5_صلواتي ، محمود ، ويژگي هاي سبکي نوحه هاي حسيني ، کيهان فرهنگي ، بهمن و اسفند 1382
6_صلواتي ، محمود ، يادمان تويسرکان ، به کوشش حسين انصاري ، قم ، 1383
7_محتشم کاشاني ، ديوان ، به کوشش اکبر بهداروند ، تهران ، نگاه ، 1379
11
23 فروردین , 1404
25 فروردین , 1404
25 فروردین , 1404
30 فروردین , 1404
30 فروردین , 1404
شاعر
صاحب فرهنگ جعفری
شاعر
نویسنده
پیامبر