انجمن مفاخر فرهنگی شهرستان تویسرکان

مطالب

(نکته ها و گفته ها)  در رثاء مرد خدا مرحوم مغفور حاج ابراهیم بلور

(نکته ها و گفته ها)  در رثاء مرد خدا مرحوم مغفور حاج ابراهیم بلور

 به نام حق و با سلام 
(نکته ها و گفته ها) 
 «در رثاء مرد خدا مرحوم مغفور حاج ابراهیم بلوری» مردان خدا پرده ی پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
یاد یادآوران تویسرکان، خدا باوران، الگوهای عالم و عامی هم دل را نورانی می کند، هم می شوراند و می آشوبد که آیا دوباره تویسرکان چنین مردانی چون میرزا امین،محمدی ها، آقابالجه، تالهی، فوزی، ، سبزواری ها و حاج ابراهیم بلوری را خواهید دید؟ 
پرهیزگارانی خدا جو و خدا باور،مشاور، مرجع وامین مردم. 
حاج ابراهیم از بازاریان مسئله دانی بود که بعد از تعمیر مدرسه ی شیخ علیخانی تویسرکان به عنوان طلبه همراه با حاج فوزی به زی طلبگی درآمد، در عین کار در حجره، مقدمات و سطح را نزد بزرگان و مدرسان حوزه آموخت، در چند مسجد امام جماعت بود، در حل و عقد مشکلات دینی، اجتماعی و خانوادگی گره گشا بود، از مقلدان امام (ره) و مروجان نهضت آن بزرگوار بود، در نهضت امام پیش کسوت جوانان  انقلابی در تاسیس نهادها و ارگان ها و مراودات سیاسی _ اجتماعی در امور مهم شهر بود. 
بزرگان نظام حاج ابراهیم را می شناختند و غالباً مورد مشورت ایشان بود. افرادی مثل مرحوم  آیت الله مومن قمی و دیگران که در تویسرکان تبعید بودند یا برای سخنرانی و تبلیغ آمده بودند، با استقبال گرم حاج آقای بلوری، جا و مکان یافته و زمینه نشر تعالیم اسلامی در بین مردم و در مساجد مختلف  را برای آنان  فراهم  کرده بود. 
 علما، فضلا، قاریان، سخنوران و مبلغان زن و مرد با تقاضا یا راهنمایی ایشان به تویسرکان سفر می کردند و برای مردم از تعالیم اسلام و قرآن سخن می گفتند. 
در امور خیر و عام المنفعه و تاسیس موسسات خیریه پیش قدم و مشاور صدیقی بود. 
در دفاتر مراجع عظام به ویژه آیات عظام گلپایگانی، نجفی مرعشی، مکارم و نوری همدانی شناخته شده و مورد وثوق بود. 
در هنگامه ی جنگ تحمیلی یار و یاور بسیج و سپاه بود، اعزام به جبهه ها، پشتیبانی مالی و کالایی از رزمندگان، عضویت در پایگاه مقاومت بازاریان، اعزام فرزندان و بستگان به جبهه، تدریس و آموزش قرآن و احکام هیأت پدران شهدا، همه و همه از تلاش های بی وقفه ی این عالم ربانی و کاسب روحانی بود.
در راه نشر اسلام و ترویج انقلاب زحمت ها کشید، این معلم روحانی با آن قد کشیده و تبسم خردمندانه و سکوت عالمانه، گاه  عبایی بر دوش، یادآور سلسله ی کاسبان خدا باور با انصاف در بین مردم بود 
هنگام برگشت از جبهه ی شاخ شمیران تا سه راهی کنگاور برای استقبال از رزمندگان و ملاقات فرزند مجروح آمده بود. 
فرزندش حسین آن عارف جوان که ترکش کوچکی در سر داشت و به نظر نمی رسید شهید شود، در بیمارستان کرمانشاه بستری بود، اما، اما، آن شیر جبهه ی دربندی خان و مجاهد شب زنده دار، طاقت دوری از لقای حق را نیافت و به یاران شهیدش پیوست. 
حاج ابراهیم زان پس به افتخار پدری شهید هم نائل شد تا آخرین درس پایداری و ابتلای اسلامی را باز خوانی کند. 
روحش و روح فرزند شهیدش با امام حسین (ع) و علی اکبر امام محشور باد.

6