انجمن مفاخر فرهنگی شهرستان تویسرکان

مطالب

دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴ - ۴۵

دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴ - ۴۵

به نام حق وباسلام

(دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴)

 «وداع» ق دوم

پس پیامبر با ما هست

خدا با ما هست

می گوید، کجا؟ چنین شتابان

 شهر، دیار، روزمرگی؟

چه وداعی؟

مگر می شود از رسول رحمت جدا شد؟

او رحمة للعالمین است

فیض وجودش جاری است

پیامبر و امام حی و میت ندارند

رسول و امام حاضرند و ناظرند

 هر نمازی، هر راز و نیازی، یاد یاران است

می گوید، وداع معنی ندارد

می گویم، اما به لجاظ مادی باید از نشانه ها جدا شویم.

از پیامبر، از فرزندان. از یاران و صحابه، از کعبه، از زمزم، از صفا و مروه، از بقیع، از جبل النور و غار حرا، از تنگه ی احد، از مساجد میقاتی و... و...

اما جدایی اجباری نیست

اختیاری است

به عبارتی، جبر نیست، اختیار است

می توان جدا نبود

با خدا بود. با توحید و نبوت و امامت و ولایت بود

در هر زمان

و 

در هر مکان

و 

در هر ....

گر سینه شود تنگ، خدا با ما هست

گر پای شود لنگ، خدا با ما هست

دل را به حریم عشق بسپار و برو

فرسنگ به فرسنگ خدا با ما هست (۵)

پایان

پی نوشت های ٢٠ _ وداع

١ _سعدی،کلیات، غزل ٣٨٣

٢ _ مجلسی، بحارالانوار، ج ٢۴

٣ _ق : ١۶

۴ _ مولوی، مثنوی، دفتر اول

۵ _سعدی، کلیات، دوبیتی ها

18