انجمن مفاخر فرهنگی شهرستان تویسرکان

مطالب

دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴ - ٢

دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴ - ٢

به نام حق وباسلام (دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴) «١ _نام نویسی» سال ١٣٨۵ است، آبان ماه، نامت را بنویس، خیلی هزینه ندارد، زوج و زوجه، دو میلیون تومان بیشتر نمی شود. خیلی جاها اسم نوشته ایم، این هم یکی از آن ها ؟ نه، تکلیف است، آن که «مستطیع» است باید بنویسد. مستطیع یعنی؟ توانایی، توانگری. توان مالی؟ توان جسمی؟ توان روحی؟ کدام؟ مالی که خیلی ها دارند، جسمی هم، اما روحی، جنسیت و سنخیت می خواهد « و نفخت فیه من روحی» (٢) اما، آیا روحی مانده است؟ روح همان حال است یا قال؟ تو از روح خودت دمیدی، من چشیدم، تو دادی، من گرفتم، اما.... گفتند رسم است، دستت که به دهانت رسید، خانه ای، اتومبیلی، جهیزیه ای، خرج سالی و.. باید به فکر مکه و مدینه باشی، نجف و کربلایی، به همین سادگی؟!!! گفتم رسم است یا حکم است؟ تقلید است یا تکلیف است؟ طلب است یا مطلوب است؟ کشش است یا کوشش است؟ گفتند :هرچه هست، بخواه. بنویس، به طلب، بکوش. گفتم کو حال؟ نوشتن که قال است. کوشیدن کسب و کار است و خواستن نام و اعتبار. مگر دو بار نخواندندت؟ مسئول جایی بودی، سهمیه ات دادند، آن را بخشیدی،و بار دیگر، گفتند بیا معاون کاروان شو تا مشرف شویم، اما، گفتی می خواهم با حال بروم. فرمودی : «... علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا...» گفتم :اگر توان به مال است و حرکت به جسم، بسیاری را فراهم است، اما حال را چه کنم؟ گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کاری هست (٣) کاری هست؟ چه کاری؟ گفتی، نشنیدم، دادی، ندانستم، خواندی، نیامدم، خواستی، ننمودم، فریفته و به خویش مغرور!!! «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم»؟ (۴) چه بگویم؟ غفلت بود یا جسارت؟ لطفت بود یا فراموشی ؟ داشته هایم بود یا داده هایت؟ احکامت بود و نافرمانی ام؟ اما انسانم، از گل و دل، و شبنمی از عشق، اما، من گلم، کو دل؟ کو عشق؟ کو نور و سرور؟ بالاخره، نوشتم. با ران ملخی به درگاه سلیمان شدم و با درمی خریدار یوسف.!!! همچون آن پیر زن ! گفت یوسف را چو می بفروختند مصریان از شوق او می سوختند چون خریداران بسی برخاستند پنج درهم سنگ مشکش خواستند زان زنی پیری به خون آغشته بود ریسمانی چند در هم رشته بود در میان جمع آمد در خروش گفت ای دلال کنعانی فروش ز آرزوی این پسر سر گشته ام ده کلاوه ریسمانش رشته ام این ز من بستان و با من بیع کن دست در دست منش نه بی سخن... (۵) و یا ملای رومی : دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی (۶) ادامه دارد

 


 پی نوشت های نام نویسی ١ _ نظامی، خسرو و شیرین، صص٢۶٩_٢٧٠ 

٢ _آل عمران :٧٩ 

٣ _ سعدی، غزلیات، ص ۵١٠ 

۴ _انفطار:۶ 

۵ _عطار، منطق الطیر، ص ١۴۵ 

۶ _ مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول،ص، ٨٩

42