به نام حق وباسلام
(دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴)
« ۶ _ پرواز»
سوار می شوی، هواپیما را، ایرباس، با تمام تجهیزات، پرنده ی آهنین بال که قرار است تو را به دیار یار ببرد.
اما با خود می گویم:این حامل جسم است. آیا روحت را هم، پرواز داده ای؟ آیا بر نفس خود سوار شده ای؟
آیا طول و عرض ملک نفس را در نوردیده ای؟
هواپیما از نامش پیداست بر هوا سوار است و هوا را می پیماید. آیا تو هم بر هوای نفس
غالب شده ای و آن را پیموده ای؟ آیا از فرودگاه تعلقات برخاسته ای؟
صدای خلبان :اعلام نام، ساعت، وضعیت جوی، مسیر، مقصد و...
سکوت!!! و گوش به کلام خلبان.
آیا نفس لوامه یا همان( وجدان) هم خلبان پرواز روح ما است؟
او هم تذکر می دهد، راهنمایی می کند و از تقوی، یعنی (خودنگاهداری) سخن می گوید.
_کمربندها را ببندید.
برخی می بندند وگروهی هم...
در قیل و قال سفرند.
چه زود فصل پرواز رسید، پریدن، دل بریدن و کندن از زمین.... رفتن و رسیدن.
هر ردیف هشت صندلی، بسیاری ذوق زده با چشمانی نگران و منتظر در صندلی خود فرو رفته اند.
برخی لب می جنبانند، ذکر، دعا یا قرآن.
هر چه باشد خوب است، جواز پرواز است.
به غروب آفتاب زیاد نمانده است، یک ساعتی در هوای روشن پرواز خواهیم کرد.
هنگام غروب است و غروب دل بستگی ها.
_کمر بندها را ببندید
مگر قرار نبود رها شویم، دوباره سخن از بستن و محکم کردن است.پنجه در زمین زدن که نة.
اما، نه،
این بستگی و نگه داری برای شروع پرواز است مانند «ق» قرآنی(١)، فعل امر تقوی، یا «قو» «قوا انفسکم و اهلیکم» ( ٢)
این بستن، مقدمه ی رها شدن است.
پرنده ی حج، نرم، نرمک،باند فرودگاه همدان
را می پیماید تا آماده شود برای پرواز، تمرین پرواز است، اطمینان از مقدمات پرواز، سلامت بال ها، میزان بودن عقربه ها، ایمنی لاستیک ها و... و....
این یعنی برای اوج مقدماتی لازم است، باید بکوشی، آرام، آرام تا اوج، تا پرواز، تا دل بریدن «علیکم باالنوافل» (٣)
یک شبه و یک روزه حاجی نمی شوی و حاجی نمی مانی، باید باند پاکی ها و رستگاری ها، خداپرستی ها، ولایت پذیری ها را آرام، آرام طی کنی تا بتوانی پرواز کنی.
هواپیما تکانی می دهد، از زمین کنده شد، این گونه باید دل بکنی، آرام و سریع.
آیا کندن روح از جسم هم، به همین راحتی است.
پرنده ی دیار حبیب، کم کم اوج می گیرد، به سوی افق، به سوی نور، به سوی دوست، به سوی...
همه به هم می نگرند، کنجکاوانه، اطراف را می پایند، شاید در آن پایین به دنبال دلبستگی های کمرنگ و کم سوی خود هستند شاید گم شده های وابستگی هنوز آنان را می خواند، زمین ها، شهرها، خانه ها، اتومبیل ها، مزارع، مغازه ها، خویش و پیوند و...
سفر طولانی است، فرصتی است برای اندیشیدن، اندیشه ی عمل شایسته، شاید هم خواب، مگر به جای «حی علی خیر العمل» نمی گویند «الصلوة خیر من النوم»(۴)( رویارویی بی معنایی بین نماز و خواب)، نماز کجا؟ خواب کجا؟ مگر نفرمود «الصلوة عمود الدین»(۵) ( این کجا و آن کجا؟
هواپیما ارتفاع را کم می کند، خواب آلوده ها و اندیشمندان و ذاکران، به خود می آیند.
_چه راحت بود، فکر نمی کردیم به این سادگی باشد.
بله، راحت و ساده است، اگر از زمین بکنی و پر پروازت را با هوا (نه با هوی) آشنا کنی.
آرامش روح در پرواز است.
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به امید سر کویش پر و بالی بزنم (۶)
پرنده ی آهنین می نشیند،این جا کجاست؟ باند فرودگاه جده، شهرجده ی ما، «حوا» . البته نه آن هوا، نه این هوی،
ادامه داردادامه دارد
25
24 تیر , 1404
25 تیر , 1404
28 تیر , 1404
28 تیر , 1404
30 تیر , 1404
01 مرداد , 1404
01 مرداد , 1404
26 مرداد , 1404
شاعر
صاحب فرهنگ جعفری
شاعر
نویسنده
پیامبر