به نام حق وباسلام

(دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴)

 «١٧ _ بازگشت به مکه

خام بدم، پخته شدم، سوختم

بار اول ورود به مکه خام بدم، در عرفات، مشعر و منی پخته شدم (اگر شده باشم)

و حال، نوبت سوختن است.

در عرفات پاک شده ای (اگر شده باشی)

اما امیدوار باش، خودش فرموده است  «لا تقنطوا من رحمت الله» (١)

پس پاک شدی، اگرچه پاک پاک نه

اما

امیدوار باش

خداوند واسطه می خواهد، شفیع می خواهد، و چه شفیعی بهتر از رسول رحمت و فرزندش و فرزند فرزندش

مدینه و عرفات، یاد یاران است

عرفات دریاست

و تو ماهی کوچک این دریا

تا می توانی شنا کن و شتاب کن

 «دوست دارد یار این آشفتگی» (٢)

او تو را در تلاطم این دریا خواسته است

او، تو را آورده

و گرنه مستطیع زیاد است

از کجا به کجا آمده ای

با خودم می گویم، تو کجا، اینجا کجا؟

بکوش، بجوش، بپوی، بجوی

زمان را از دست مده، شاید دیگر نیایی، که نمی آیی، ١٨ سال در نوبت بوده ای

خواسته ای خالص و بی ریا و بی تشریفات بیایی

با توان و همت خودت

از کانال خدا و خودت

نه کانال سفارشات و...

پس

تو را ز کنگره ی عرش می زنند صفیر

نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است (٣)

مستطیع بار شرعی دارد، به معنی توانگری نیست

می توانستی وارد بورس شوی،واحد و زمین و مغازه بخری، سود بانکی بگیری، دلار و طلا بخری، آنتالیا و وان بروی

این ها هم توانگرند، اما مستطیع نیستند.

اما تو!!!

مسافر غربت غربیه هستی

تو مسافر سرزمین نوری

پس دعوت شده ای

تو را خواسته اند

به عرفات آمده ای تا عارف شوی

به مشعر تا شعور یابی

به منی تا تمنا یابی

به منی یا منا 

به هرعبارتی که می خواهی بخوان 

واژه و معنی واژه مهم نیست 

دلت چه می گوید 

الفاظ و معانی در خدمت دل هستند 

آمده ای تا در زیر آسمان توحید 

خودت باشی و خدای خودت 

تا ناله بزنی، گریه کنی، العفو بگویی، استغفار به طلبی 

خالص شوی 

متولد شوی 

و..... 

و، وارد مکه شوی، خالص خالص، خدایی، خدایی

پس وارد شو، بنده ی من 

من تو را دوست دارم 

من به تو در مقابل فرشتگان افتخار می کنم.

تو، اشرف مخلوقات من هستی  «فتبارک الله احسن الخالقین»(۴)

رواق منظر چشم من آشیانه ی توست

کرم نما و فرودآ که خانه خانه ی توست (۵)

تو را من برای خودم آفریده ام، مال منی، مگر نه این که جن و ملک، خلقت تو را نمی خواستند

 «انی اعلم مالا تعلمون» (۶)

تو ای انسان، خلیفه ی منی  «انی جاعل فی الارض خلیفه» (٧)

تو جانشین منی

به یک شرط

خودم و خودت را گم نکنی

 «ولاتکونوا نسی الله فانساهم انفسهم» (٨)

وارد شو، این جا خانه ی من است، بیت الله است

خانه ی تو است

بگرد و آستین افشانی کن، بریز خودیتها و منیت ها را

و خوشه چینی کن، لذت بندگی و شوق عبادت را

چند دور؟ یک، دو، سه ... نه هفت دور

چرا هفت دور؟

هفت و چهل عدد کمالند

این کعبه است