به نام حق وباسلام
(دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴)
«٩ _ مکه» ق دوم
ساعت دیدار فرا می رسد.
اولین اتفاق بزرگ معنوی در زندگی، دیدار کعبه، رسیدن از بیت به رب البیت.
و بر خود می لرزم
و زمزمه می کنم :
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی که درون خانه آیی (٢)
با خود می گویم، واقعاً چه کرده ام؟
باید گریست
اما کدام گریه؟ گریه ی شوق، گریه ترس، گریه ی احساس، گریه ی ادراک، گریه ی شکستن توبه ها، گریه ی آزاد بودن و بنده نبودن، گریه ی نمک خوردن و نمکدان شکستن ، گریه ی «یا ایهاالانسان ما غرک بربک الکریم» گریه ی هجران یا گریه ی وصال، گریه ی غربت شیعه، گریه ی انتظار، گریه ی
«البکاء من الرحمه و الصراخ من الشیطان» (گریه و اشک ریختن از سر مهربانی است اما فریاد و شیون از کارهای شیطان است) (٣)
گریه ی غرورها، من من کردن ها، گریه ی این آب ناچیز « خلق من ماء مهین » (۴) که خود را رب اعلی می خواند، فرعون و نمرود و.... می شود.
نه آن نمرود و فرعون واقعی، نه، نمرودیت و فرعونیت درون ما، گریه ی خوردن میوه های ممنوعه، گریه ی طغیان چشم، دست، پا و زیرکی شیطانی نه رحمانی.
گریه برای از دست دادن ها و به دست آورده ها، گریه برای روی و ریاها، دروغ ها، غیبت ها، تهمت ها.
گریه برای مرگ من و زنده شدن امیال شیطانی.
گریه برای خاموش شدن شعله های حق در وجود.
و می گریم
بغض سد گریه است و گریه طغیان بغض
می گریم، می گریم
شاید او بر سر رحم آید، که می آید، او رحمان و رحیم است، او بغض و کینه و خشم ندارد.
همه ی این ها را من می سازم، می بافم.
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی، حافظ، از میان برخیز (۵)
می گریم، شاید بپذیرد، می پذیرد، می دانم، می دانم
خودش آموخته ام
پس دوباره بگو
لبیک.
بگو
«استغفرالله و اتوب الیه»
بگو
الهی العفو
اگر نمی خواست، نمی آورد
چون آورده، خواسته
به چشم هایم می گویم، سیر ببینید، این جا جای دیدن است. اینجا جای حلال خواری است، ای حرام خورها، انتقام پس دهید(اگر نگویند ما کاره ای نبودیم، خودت خواستی) ، با اشک، وضو بگیرید، غسل کنید، خود را شستشو دهید، مواظب باشید، مراقب باشید، سر تا پا به گوش باشید، لحظه، لحظه ی دیدار یار است
یار بی پرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولی البصار (۶)
چشم هایم ببینید، نگاه نکنید، ببویید، بجویید، سیراب شوید، باز باشید، بمویید،بجوشید، بچشید، دیدار یار را مزمزه کنید.
گرچه
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
من یار طلب کردم و او جلوه گه یار... (٧)
چشماهایم....
همه ی این فکرها در سیصد، چهارصد متری ایستگاه پیاده کردن اتوبوس ها تا رسیدن به دیواره های حرم مثل برق و باد از ذهنم گذشت
به چند قدمی مسجد الحرام رسیده ایم.
افرادکاروان در بار اول زیارت همه با هم حرکت می کنند
شاید رودربایستی ها و فرار از عوامفریبی جلو مرد و زن سد سیل اشک شود.
اما
ناگهان آسمانخراشی نابجا اما زیبا با ساعتی بر فرق و بی هنگام چون خروس بی محل سایه فکن بر کعبه خودنمایی می کند.
قد برافراشته است تا....
همراهی به جد یا شوخی می گوید برج شیطان، برج شیطان.
و مدیر کاروان از هزینه ی سنگین اقامتش می گوید و...
ادامه دارد
16
24 تیر , 1404
25 تیر , 1404
28 تیر , 1404
28 تیر , 1404
30 تیر , 1404
01 مرداد , 1404
01 مرداد , 1404
26 مرداد , 1404
شاعر
صاحب فرهنگ جعفری
شاعر
نویسنده
پیامبر