به نام حق وباسلام
(دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴)
«١۴ _ پایان عمره از حج تمتع» ق اول
دیروز جمعه ٢٣ خرداد ١۴٠۴ حال نوشتن نداشتم، صبح خیلی زود که داشتم از مسجدالحرام بر می گشتم، خانمی ایرانی پرسید، آقا ایرانی هستی، جواب دادم، گفت سردار سلامی را ترور کرده اند؟ گفتم سردار سلامی؟ فرمانده سپاه؟ گفت آری و بغضش ترکید.
ابتدا تصور کردم از نوع ترورهای داخلی منافقین یا چیزی شبیه شهادت سردار سلیمانی بوده است.
پریشان شدم
در حال برگشت به هتل بودم، آن قدر حواسم پرت شد که به جای خط ۴ از پایان خط اتوبوس های ١۴، آن طرف مکه سر درآوردم.
داخل اتوبوس از طریق اینترنت، خبرها را مرور کردم و حقیقت واقعه مشخص شد.
حمله ای غافلگیرانه و با شرکت مستقیم آمریکا و حامیان منطقه ای اش بر کشور ما تحمیل شده بود همچون جنگ تحمیلی ٨ ساله.
وارد هتل شدم، تا شب دمق بودم، با هم کاروانی ها صحبت ها و خبرها رد و بدل می شد، خوشبختانه تلویزیون هتل از طریق ماهواره چند شبکه سیمای جمهوری اسلامی را نمايش می داد، به ویژه شبکه ی خبر.
خبرها را از طریق شبکه ی خبر پی گیری می کردیم و در جریان اخبار جنگ بودیم. البته از طریق تلویزیون سعودی هم به قول تویسرکانی ها (کم و کتی عربی) حالیمان می شد و تصویرهایی که پخش می کردند،متوجه مسائلی می شدیم.
تا زمانی که خبر سقوط جنگنده های رژیم خبیث صهیونی نرسید و وعده ی صادق انجام نشد، همه اش پکر بودیم.
شب عید غدیر بود، اما مانند شب عید قربان یا شب عاشورا بود، خون پاکان و اسماعیل های زمان، خانه ها و محل های کارشان را رنگین کرده بود. فدائیان اسلام، دلیر مردان شیعه، شاگردان عاشورا، در خون خود غلطیده بودند، آن هم به دست جنایتکارترین انسان ها (انسان که نام شریفی است و حیف است برای این جانوران به کار رود).
مداد علما و دماء شهدا در هم آمیخته بود، دانشمندان، فرماندهان و مردم غیور آماج بغض و کینه ی دو رژیم جنایت پیشه (آمریکا و اسرائیل) و دست نشاندگانشان قرار گرفته بودند.
دانشمندان هسته ای، متدین و مبارز، که برخی عطای کرسی های پر زرق و برق دانشگاه های خارجی را به لقایشان بخشیده بودند و برای سربلندی ایران و ملت ایران، سال ها در آزمایشگاه ها، کارگاه ها، زیرزمین های صنایع هسته ای عرق ریخته بودند و با ابتکارها و اختراع های خود نام ایران را در ردیف کشورهای دارای صنایع هسته ای، موشکی و فضایی قرار داده بودند، به دست جنایتکاران به شهادت رسیدند، دردناک تر، تعداد انگشت شماری مزدور وطن فروش بودند که عمله ی نجس رژیم صهیونی شده بودند.
این سرداران و دانشمندان شهید شدند تا بار دیگر مردم عزیز ایران، چون مردم دزفول و سایر شهرهای ایران زیر موشک های صدامیان دیروز و صدامیان امروز تکه تکه نشوند.
خود را فدا کردند تا کودکان معصوم ایران چون کودکان غزه پر پر نشوند.
این رژیم کودک کش، مردم را هم به خاک و خون کشید تا طنز تلخ تاریخ را تکرار کند که « ما با مردم ایران کاری نداریم»
و چه مسخره!!!
شب عید غدیر است، در هتل جشن و مراسم هست، اما شادی نیست. دل ها خون، عقده ها در گلو، مشت ها آماده و انتظار انتقام شعله ور.
(اگر چه چند روزی است، عمره به پایان رسیده اما چون نوشتن خاطرات به روز نیست، خاطرات پایان عمره با حوادث خونین جنگ تحمیلی ١٢ روزه مقارن شده بود)
ادامه دارد
18
24 تیر , 1404
25 تیر , 1404
28 تیر , 1404
28 تیر , 1404
30 تیر , 1404
01 مرداد , 1404
01 مرداد , 1404
26 مرداد , 1404
شاعر
صاحب فرهنگ جعفری
شاعر
نویسنده
پیامبر