انجمن مفاخر فرهنگی شهرستان تویسرکان

مطالب

دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴ -١7

دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴ -١7

به نام حق وباسلام

(دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴)

 «١٠ __ کعبه» ق اول

(پوزش خواهی :چند روزی توفیق یار شد تا به آستان بوسی عتبات عالیات راه یابم، بنا بر این ادامه ی دل نوشته ها به تأخیر افتاد.)

فرموده اند نگاه به کعبه بسیار ثواب دارد و گناهان را محو می کند (١)

نگاه می کنم، در امتداد نگاهم کعبه و آن سویش خدا.

ابراهیم بر پای بستی از سنگ، آستین ها بالا زده، دشداشه بر کمر بسته، دستی در گل و خشت و دستی در دست خدا.

و اسماعیل خسته و تنها، با زبانی خشک، عطشناک، خشت بر خشت می نهد و ابراهیم را شاگردی می کند.

و گاه در سایه ی بوریایی نه چندان آفتابگیر، دمی می آساید، سر بر آسمان، چشمی بر پدر و چشمی بر دیوار کعبه که به قامت انسانی بالا آمده است.

و تاریخ می داند که این منزلگاه محقر از این خستگی ها و بندگی ها به یادگار می ماند و روزی  «حجر اسماعیل» می شود، همسایه و هم ارج کعبه.

و هاجر، محو تماشای عرق ریزان  این پدر و پسر، شاید گاهی آبی می آشاماند یا با گوشه ی چادر و جلبابش عرق پیشانی شان را پاک می کند. 

و اسماعیل که چندی بعد به قربانگاه خواهد رفت، فارغ از جان، تبسمی بر مادر و چشمی شگفت انگیز بر پدر که آزمون های فراوانی را پس پشت نهاده و چه زیبا تسلیم حق شده است. 

و این کعبه است، جامه ای سیاه با طرازی زراندود. 

آیا سیاهپوشی کعبه از سوگ هابیل است یا نیمه کردن یحیی ، به صلیب کشیدن عیسی یا شهادت ٧٠ پیامبر آرمیده  در حجر اسماعیل،یا شهادت فرزندش، شهید محراب کوفه یا شهید عطشان همه ی تاریخ، حسین، حسین (ع). ذبیحی از کنار کعبه و راهی کربلا. 

نمی دانم چه رازی است بین کعبه و کربلا؟

آیا از کعبه به کربلا می رسی یا از کربلا به کعبه؟ حسین از کعبه رفت تا کعبه بماند، به کربلا رفت تا به کعبه بیایند. 

کدام کعبه، خانه ی گل، یا خانه ی دل؟ 

اما می دانم راه کربلا از عرفات می گذرد، عرفات دو راه دارد، راهی به کربلا و راهی به کعبه، عرفات مقدمه ی طواف کعبه است و طواف کعبه راهی به عرفات، شناخت خود و خدا. 

پس، نگاه به کعبه نگاه معرفتی است. نگاه عرفاتی است، نگاه کربلایی است.  «الهی رضا به قضائک و تسلیما لامرک» (٢)

دیدن آسان است، اما دیدن و دانستن دشوار.

می گویم، تو که می خواهی حاجی شوی، کعبه را چگونه یافتی، چه خوانده بودی، چه شنیده بودی و چه دیدی؟ 

کعبه راز و رمز دارد. 

کعبه فراز و فرود دارد. 

کعبه قبض و بسط دارد. 

کعبه وصل و هجر دارد 

کعبه تاریخ دارد 

کعبه شناسنامه دارد 

 کعبه شناسایی است نه تماشایی. 

کعبه هویت  «هو» یی دارد. 

کعبه مرکز زمین است، حاصل  «وجود» است. کعبه سرگذشت آدم است تا خاتم  و خاتم تا کربلا و کربلا تا ظهور. 

کعبه منتظر منتظر است، کعبه تشنه ی  «یا اهل عالم» است. 

 از آدم تا ظهور را دانسته ای؟

 نمی دانم 

آمده ای حاجی شوی یا آگاه؟ 

حاجی می شوی، اما... 

مستطیع شده ای اما مستطیع بر می گردی؟ ، آن مستطیع، سرمایه ی مادی می خواهد و این مستطیع، سرمایه ی 

آگاهی، آگاهی از خود  «من عرف نفسه، فقد عرف ربه» (٣)

چشمم به کعبه است، اما کسی در گوشم می گوید : «قولوا لا اله الی الله تفلحوا». 

می گویم.، من مسلمانم، بچه مسلمانم. نماز می خوانم، حمد و سوره ام را درست خوانده ام. 

می گوید :دلت را، دیدت را، ذهنت را، عقلت را، باورت را؟ 

می مانم، می دانم،اما نمی دانم، ایمان آورده ام یا اطمینان دارم. 

نمی دانم 

نمی دانم 

دوست دارم مقابل کعبه فریاد بزنم، خود را رسوا کنم، انگشت نما شوم. 

بگویم، نمی دانم، اما دوستت دارم، نمی دانم، اما تو حقی، قرآنت حق است، پیامبرت حق است، فرزندان پیامبرت حقند، قبر و قیامت حق است.

خدایا، من انسانم، سرشته از گل، آفریده از خاک، چسبیده به زمین، اسیر هوی و هوس. 

آمده ام آزادم کنی، آمده ام پروازم دهی، آمده ام از خود خالی ام کنی 

و آمده ام...... از عشق پرم کنی!!! 

ادامه دارد

28