انجمن مفاخر فرهنگی شهرستان تویسرکان

مطالب

دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴-35

دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴-35

به نام حق وباسلام

(دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴)

 «١٧ _ بازگشت به مکه» ق دوم

و، به کعبه نگاه می کنم

ای مکعب ساده ی توحید

ای قبله گاه مسلمانان

ای کعبه ی آمال آرزومندان، 

در طول تاریخ، چه کسانی که تو را دیده و با تو درد دل نکرده اند؟ 

و تو، شنیده ای

گفته اند از من، از ما، از دین، از قرآن، از خدا 

از اسلام و مسلمانان

از رازها و نیازها

از ستایش ها و نیایش ها

و چه کسانی تو را لمس کرده اند، 

از پاک ترین انسان های هستی تا آلوده ترین

از خوبان الهی تا سد کنندگان راه خدا

از خداخواهان تا خدا ستیزان مسلمان نما،

پاکان تو را با نگاه خود دیده و چشیده اند

و، ستمگران از تو، پوشش خدا خواهی ساخته اند

تو را دیده اند و اشک ریخته اند

و، آنان تو را دیده اند و عرق شرم نریخته اند

در پناه تو، تو را و فرزندان تو را بی اعتبار کرده اند

خود را خادم تو دانسته، اما به تو خیانت کرده اند

حق مولد تو را زیر پا نهاده اند

ای کعبه، سخن بگو

تا کی می خواهی بشنوی

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

بگذرد از حد جهان، بی حد و اندازه شود (٩)

ای کعبه، پای در دامن آورده ای و به چهار سوی جهان خیره شده ای

میهمانان سیاهت را می نگری  از مصر، حبشه، سودان و...

و، طواف کنندگان سفیدت از اروپا و...

و زرد پوستان چین و ژاپن و تبت و...

و شیعیانت از ایران و پاکستان و عراق و...

و خلاصه، همه ی مسلمانان جهان

کعبه راز دل بنما و سفره ی دل بگشا

از آدم، ابراهیم، نوح، عیسی، موسی و از هاجر و اسماعیل و محمد بگو

از علی بگو، از باقر و صادق و کاظم بگو

از فرزندان تبعیدی ات در ایران و عراق بگو

از رضا، جواد، از هادی، از عسگری

چرا لب فرو بسته ای

آیا هزاران کلمه و  کلام در دلت جوش و خروش نمی کند

کعبه تو را سوگند می دهم 

به ربت، به بانیانت، به هاجر و اسماعیلت

بگو

عقده ی دل بگشا

آیا دوباره منتظر شکافتن هستی

آن بار علی و این بار مهدی

بگو، بگو

و کعبه، زبان می گشاید :

از باطل به جای حق

از تفرقه به جای وحدت،

 از سقیفه به جای غدیر

از ابوبکر به جای علی

از بت های مدرن به جای لات و هبل

از اله ها، به جای الله

و می گوید :از ولایت شیطان، از خادمان غاصب

از اقالیم جنگ زده ی مسلمانان

از قحطی ها، خونریزی ها در جهان اسلام

از ولایت یهود و نصارا، نه، از تسلط صهیون، از شیوخ مرتجع حلقه به گوش

از شمشیر آخته ی مسلمان بر مسلمان

از غارت سرزمین های اسلامی

از جاهلیت اشرافی مدرن

و دردناکتر، از غربت رسول و آلش

که حتی در چند قدمی مرقدش در پایان هرنماز درودی بر او نمی فرستند

و کعبه خاموش می شود

آیا از جدایی قرآن و عترت هم می گفت

آیا از مهجوریت مفاهیم قرآن هم می گفت

آیا از عمل نکردن به قرآن هم می گفت

آیا از غربت ولایت فرزندش هم می گفت

آیا از بدعت های سنت نما هم می گفت

می گفت و می گفت

اگر گوش شنوایی بود

اگر حاجیان به طلب آمده بودند

اگر از کعبه می شنیدند

اگر پیام وحدت، عمل مسلمانان بود

اگر حاجیان حاجی بودند

اگر تولی و تبری زنده می شد

و اگر....

ادامه دارد

22