انجمن مفاخر فرهنگی شهرستان تویسرکان

مطالب

دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴-٢٣

دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴-٢٣

به نام حق وباسلام

(دل نوشته های سفر حج ١۴٠۴)

 « ١٢ _ طواف» ق چهارم

حج شکستن بت های نفس است، بت ها می گویم، چون یکی و دو تا نیستند.

آیا بت های نفس را شکسته ای؟

از درون به خودم می گوید.

از تنور هواها و آرزوها، سرد و سالم بیرون آمده ای؟

ابراهیم چنین بود، با خدا بود : «یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم» (۴)

حب شهوت و فرزند و زن و مال و ثروت را سر بریده ای؟

اگر نه

شیر را بچه همی ماند بدو

تو به پیغمبر چه می مانی بگو (۵)

تو ابراهیمی شده ای؟ دیگرگونه شده ای یا فقط حاجی شده ای؟

اگر شده باشی، باید دگرگونه شده باشی.

تو را باید از نو بشناسند.

به این دلیل فرمود، خیلی زود به دیدار حجاج روید،تا عطر و بوی حج دارند. (۶)

یا 

نکند تغییری نکرده ای

خر عیسی گرش به مکه برند

چون بیاید هنوز خر باشد (٧)

البته عیسی در ادبیات عرفانی نماد روح و خرعیسی نماد جسم است.

مردم روح را که نمی بینند اما تظاهر روح در جسم نمود دارد.

می گوید : طواف و نمازت به چه کار آمده است؟

می گویم: مته به خشخاش می گذاری؟

دلت پاک باشد.

این جواب من است یا شیطان؟

نمی دانم

با شیطان کهنسالی پنجه در پنجه افکنده ام.

بسیاری را وسوسه کرده است!!! پیران گوشه گیر، عابدان سحر خیز، عارفان چله نشین، زاهدان روضه نشین، واعظان سخنور، عالمان بحرالعلوم و...

همه را فریفته است و می فریبد.

قسم خورده است، به عزت  خداوند : «فبعزتک لاغوینهم اجمعین...»(٨)

آیا ما،  «الا الذین آمنوا» با کسر میم هستیم یا نه.

نمی دانم

می دانی؟

باورداری؟

سرش را پایین می اندازد (من وجودم).

می گوید : «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (٩)

نفس کجا، وسع کجا، طغیانگر است!!!

بگفت در شهر پری رویان نغزند

چو گل بسیار شد پیلان بلغزند (١٠)

این جا   جای ذکر یونسیه است

 « یا لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین» (١١)

می گوید، مگر آدم توانست مقاومت کند  حوا هم همچنین.

شاید راست می گوید

اما

امیدوارم، به لطف و رحمت الهی، به توکل، به توجه ها و عنایت ها، به شفاعت و پایمردی اهل بیت.

در این فکرها، غوطه ورم که خود، به خود بر زبانم جاری می گردد.

السلام علیکم والرحمة الله و برکاته 

این هم نماز طواف.

پس نرسیده ام، باید سعی کنم، سعی بین صفا و مروه.

از صفا به مروه

از مروه به صفا

شاید برسم، شاید برهم، شاید بدوم، هروله کنم، از خود بی خود شوم،  گناهان را آستین افشانی کنم

و از خود و خودیتم بگریزم

شاید....

ادامه دارد

پی نوشت های ١٢ _طواف

١ _اقتباس از حدیث پیامبر اکرم (ص)  «نجی المخفون....»

٢ _ مولوی، مثنوی، دفتر سوم

٣ _ مجلسی. بحارالانوار، ج ۴٧

۴ _ انبیاء : ۶٩

۵ _ مولوی، مثنوی، دفتر دوم

۶ _چهل حدیث، اربعینیات

٧ _ گلستان، باب هفتم

٨ _ ص :٨٢

٩ _ بقره :٢٨۶

١٠ _ گلستان، باب پنجم

١١ _ انبیاء : ٨٧

20